بریدههایی از کتاب سفر
۴٫۲
(۳۵۰)
آنها روزها راهی ارتفاعات و قلههای کوهستانی میشدند.
جنگلهای انبوه و پرپیچوخم را میگشتند؛
به این امید که به موجوداتی که در آنجا زندگی میکردند نیمنگاهی بیندازند.
anau.book
ترس مانع مردن نمیشه، ولی میتونه مانع زندگیکردن بشه.
behmorad
صبح روز بعد اژدهای کوچک زود از خواب بیدار شد. باران همچنان کوهها را فراگرفته بود ولی او، در جایی که قبلاً یأس و شکست را دیده بود، اکنون فرصت و زیبایی را میدید.
B.A.H.A.R
پرسید: «پاندای بزرگ، جهان هستی چیه؟»
پاندای بزرگ گفت: «میخوام فکر کنم که دوست ماست؛ اگه بذاریم که باشه.»
B.A.H.A.R
البته که درد هم بود، اما زیباییِ خیلی زیادی هم بود.
B.A.H.A.R
پاندای بزرگ گفت: «ترسیدن طبیعیه، ولی خب گاهی درهرحال باید ادامه بدیم.
ترس مانع مردن نمیشه، ولی میتونه مانع زندگیکردن بشه.»
B.A.H.A.R
اگه خودت رو فراموش کردی، فقط به ستارههای آسمون نگاه کن.
یا به صدای شاخههای درخت کاج گوش کن که با نسیم غروب تکون میخورن.
اونها دارن همون کاری رو میکنن که طبیعت توی همین لحظه براشون در نظر گرفته.»
B.A.H.A.R
پاندای بزرگ گفت: «سکون همیشه هست و توی آرامشش ممکنه باز کمکم خودت رو پیدا کنی.»
B.A.H.A.R
«افکارمون میتونن ما رو از خودمون دور کنن. کوچولو که بودی، احتمالاً تمام حواست به کار جمعکردن چوب بوده.
وقتی تمرکزت روی یه چیز باشه، معمولاً دیگه ذهنت اینور و اونور نمیره و این یه جور احساس سکون درونی به وجود میآره که باعث حس خوشی و آرامش میشه.»
B.A.H.A.R
لذتبردن از میوههای دنیا هیچ اشکالی نداره؛ فقط باید حواسمون باشه که غرقشون نشیم.»
B.A.H.A.R
«ولی من اینها رو لازم دارم.»
پاندای بزرگ گفت: «هر چیزی که لازم داری همین الان هم درونته.»
B.A.H.A.R
پاندای بزرگ گفت: «تغییر، حتی اگه ندونی نتیجهش چی میشه، بهتر از حرکت نکردنه.»
B.A.H.A.R
پاندای بزرگ گفت: «مشکلها نباید مانع ما بشن.
روش طبیعت اینه که با مشکلها به ما میفهمونه باید یه مسیر دیگه رو امتحان کنیم.»
B.A.H.A.R
پاندای بزرگ گفت: «تو ناراحتی، دوست کوچیک من.
اشکالی نداره. برای همه پیش میآد.
مهم اینه که متوجه شدی یه مشکلی هست.»
B.A.H.A.R
«انگار هرچی بیشتر مشتم رو باز میکنم، دنیا چیزهای بیشتری توش میذاره.»
Fahmiraaa
اژدهای کوچک گفت: «خب، گذشته هم مهمه.»
پاندای بزرگ گفت: «درست میگی، گذشته مثل داستانیه که به ما میگه چطوری به جای الانمون رسیدیم، ولی تو میتونی همین الان هم دستبهکار بشی و یه داستان جدید بنویسی.»
اژدهای کوچک ساکت شد و به حرف پاندای بزرگ فکر کرد.
anau.book
اژدهای کوچک سرش را بالا آورد و آرام گفت: «میترسم.
من نمیخوام از رودخونه رد بشم.»
پاندای بزرگ گفت: «ترسیدن طبیعیه، ولی خب گاهی درهرحال باید ادامه بدیم.
ترس مانع مردن نمیشه، ولی میتونه مانع زندگیکردن بشه.»
anau.book
«و اگه خودت رو فراموش کردی، فقط به ستارههای آسمون نگاه کن.
یا به صدای شاخههای درخت کاج گوش کن که با نسیم غروب تکون میخورن.
اونها دارن همون کاری رو میکنن که طبیعت توی همین لحظه براشون در نظر گرفته.»
anau.book
«هیچی تحت کنترل ما نیست، کوچولو... واقعاً نیست.
فقط اعتماد دارم که زندگی ما رو به جایی که باید باشیم میرسونه.»
Naarvanam
«ولی اگه من یه جایی باشم که نخوام چی؟»
پاندای بزرگ گفت: «چنین چیزی هم پیش میآد و البته ما میتونیم سعی کنیم شرایطمون رو تغییر بدیم و بهترش کنیم، ولی بعضی وقتها، مثل الان، نمیتونیم تغییری ایجاد کنیم و باید سعی کنیم شرایط رو همونطوری که هست بپذیریم.
این پذیرش آرامش بزرگی به همراه داره.»
مهدی گوهری
حجم
۸٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۸٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
قیمت:
۳۹,۰۰۰
۱۱,۷۰۰۷۰%
تومان