بریدههایی از کتاب قابی از چهرههای قرآنی
۴٫۶
(۱۴)
حرّ در واقع کسی بود که حقیقتاً و به درستی خواند و قرائت کرد. یک طوری خواند که خواندنش، شدن باشد. خواندن همان و شدن همان. خوب خواند و خوب عمل کرد. حرّ با تمام وجودش حقیقت «أَنَّ اللَّهَ یرَی» را وجدان کرد
چڪاوڪ
عباس بن علی(ع) کسی است که برای او هیچ فرض دیگری جز حمایت از حق و یاری از حسین(ع) مطرح نیست. در ذهن و جان او اصلاً فرض یاری نکردن حسین(ع)مطرح نیست تا به آن فکر کند.
چڪاوڪ
در معرکه عاشورا خیلیها سخنرانی کردند؛ بُریر، حبیب، زهیر، امام حسین(ع)، اینهایی که به نظر میرسید میتوانند تاثیری داشته باشند. اما یک سخنرانی بدون کلام نیز بود که بیشتر از هر سخنرانی توانست در لشکر دشمن شکاف ایجاد کند و جنگ را ببرد به سمت مغلوبه و یک طرفه شدن و پیروزی عینی جریان حق و خطابه بدون الفاظ جناب علی اصغر(ع) این کار را کرد. این چهره نشان داد که میشود خطابه گفت، میشود سخنرانی کرد، بدون استفاده از هیچ کلامی و هیچ لفظی، خطابهای که بتواند اتمام حجت کند و یا انذار باشد.
چڪاوڪ
موحّد خالص که باشی، یک جوری خداوند را وصف نمیکنی که توحید، توحید نباشد. وصف و تشبیه و تعابیر مخلَصین مبتنی بر نظام ملائکه، صافّات و زاجرات و تالیات و مقسّمات دارد، حفظ دارد، شهاب دارد. این شهابها قبلاً هرگونه تعبیری را که شائبه انحراف داشته باشد و بوی شیطنت بدهد را تعقیب میکنند و از بین میبرند.
چڪاوڪ
سوره مبارکه کافرون سورهای است که در آن ثابت میشود توحید حقیقی و پرستش حقیقی خداوند مطلق است و ذرهای ناخالصی در آن پذیرفته نیست و به هر نحوی کوتاه آمدن در ابراز، باور، اراده و شیوه مساوی و مترادف با کافر بودن و عبد نبودن است. این سوره سوره بیرون آمدن از تناقضهاست میگوید نمیشود خدا پرست بود ولی خدا پرست نبود.
چڪاوڪ
شناساندن حقایق، مقام بلندی است اما نازل کردن حقایق در مراتب دیگر و در بیانی شیوا و شیرین مقامی استثنایی است. جناب قاسم(ع) میتواند یک پدیده ای مثل مرگ را با تمام ابهامش، با تمام ترسناکیش، با تمام ظاهر تلخش، طوری معرفی کند که مسیر شهادت معلوم بشود و هر کس به قسمت شهادتش برسد. این کار، یعنی ایشان چهرهای است که میتواند نامی را ببرد و صاحب آن نام به شیرینی سعادت نایل بشود. احلی من العسل عصارهای از امامت و تعالیم امام حسن(ع) و امام حسین(ع) بود که از زبان حضرت قاسم(ع) جاری شد.
چڪاوڪ
انکار خوبیهای علیاکبر(ع) و بلکه تقابل و به شهادت رساندن او، چیزی جز انکار رسول خدا(ص) نیست. چه میشود که کسی شبیهترین به پیامبر(ص)را میکُشد؟ دلیلش این است که او همان نسبتدهنده جنون به رسول خدا(ص)و بیاعتقاد به اوست.
چڪاوڪ
نسبت و رابطه کربلا با قرآن، رابطهای است شبیه ربط میان کندویی از نحلهای خدا و گلستانی از قرآن و شخصیتهایی که در آن وجود دارند و ذکری از آنها به میان آمده است.
چڪاوڪ
«أَنتَ صاحِبُ لِوائی»
این مرد انتهای حماسههاست؛ سراسر هیبت است و وفاداری؛ در رزمندگی نظیری برای او نمیشناسند. تربیت شده ویژه امیرالمؤمنین(ع) است؛ آن هم به شکل ویژه برای کربلا. ماجرای ازدواج علی(ع) با امالبنین(س) مشهور است که علی(ع) نقشه چهره و قد و قامت عباس(ع) را برای علمداری کربلا میکشید که امالبنین(ع)را به او معرفی کردند. اینکه دشمن برای او اماننامه آورد تا بلکه با شجاعت و دلاوری او روبرو نشود، اینکه حسین(ع)او را برای آوردن آب فرستاد و او خود را به شریعه فرات رساند، تشنه بود، دست زیر آب برد اما آبی نخورد، اینکه حسین(ع)به او «جانم به فدایت» گفت و اینکه با رؤیت شهادت عباس(ع) دست به کمر گرفت و ستون خیمه را به نشان عمق پیوستگی و علاقه به برادر و نیز اوج حساسیت جایگاه عباس بن علی(ع) در اردوگاه اهل بیت(ع)، به زیر افکند، همگی دستمایهها و شروع خوبی برای ترسیم چهره ابوالفضل العباس(ع) مشهور به قمر بنیهاشم میتوانند باشند؛ اما ما نقطه شروع این تصویرگری را مضمون رجزخوانی ایشان قرار میدهیم.
szt213
سوره مبارکه کافرون سورهای است که در آن ثابت میشود توحید حقیقی و پرستش حقیقی خداوند مطلق است و ذرهای ناخالصی در آن پذیرفته نیست و به هر نحوی کوتاه آمدن در ابراز، باور، اراده و شیوه مساوی و مترادف با کافر بودن و عبد نبودن است. این سوره سوره بیرون آمدن از تناقضهاست میگوید نمیشود خدا پرست بود ولی خدا پرست نبود. اثبات این نکته را با چهار کلمه«قل»، «کفر»، «عبد»و «دین»که واژگان اصلی این سوره هستند انجام میدهد. به استناد مفهوم «قل»و ضرورت ابراز خداپرستی میگوید: نمیتوان خدا پرست بود ولی قائل به ابراز خدا پرستی نشد و خداپرستی را شأنی خصوصی و شخصی دانست. به استناد مفهوم «کفر» و ضرورت باور خداپرستی میگوید: نمیتوان خداپرست بود ولی موضعگیری صریح و روشن در برابر طاغوت یا هرگونه بتپرستی و انحراف نداشت. به استناد مفهوم «عبد»و ضرورت حکم الهی میگوید نمیتوان خداپرست بود اما اراده الهی را بر اراده خود یا هرکس دیگر غلبه نداد. و به استناد مفهوم«دین»و ضرورت شیوه و سبک زندگی خداپرستانه میگوید: نمیتوان خداپرست بود اما در زندگی برنامه و شیوهای غیر خداپرستان داشت.
szt213
عباس بن علی(ع) کسی است که برای او هیچ فرض دیگری جز حمایت از حق و یاری از حسین(ع) مطرح نیست. در ذهن و جان او اصلاً فرض یاری نکردن حسین(ع)مطرح نیست تا به آن فکر کند. در منطق او یا باید دیندار بود و تا پای جان و قطع شدن دستان و شکستن فرق و تیرخوردن چشم در کنار حسین(ع)قرار داشت و یا اساساً با توحید و دینداری باید وداع کرد. فرضی که خلاف آن را عدهای قائل بودند و هستند و منافاتی میان دیندار بودن و یاری نکردن حسین نمیدیدند و نمیبینند. چهره عباس بن علی(ع) چهرهای قاطع و خالی از شائبه و اما و اگرهاست.
szt213
اگر قاطعیت غیر قابل معامله عباس بن علی(ع) را که در رجز و بیت شعر یاد شده منعکس شده است را در نظر بیاوریم، دو سوره که مضامین بسیار نزدیک به هم دارند، میتوانند بومی باشند برای ترسیم چهره عباس بن علی(ع).سوره زمر و سوره کافرون. البته از آنجا که یکی از این دو سوره نیز میتواند ما را در این امر یاری دهد، سوره مبارکه کافرون را انتخاب میکنیم.
szt213
حجم
۸۵۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه
حجم
۸۵۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۸۷ صفحه
قیمت:
۱۴,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد