بریده‌هایی از کتاب روان شناسی تاریک

مهم‌ترین مسئله‌ای که در بطن انکار واقعیت نهفته تدریجی بودن آن است؛

همان‌طور که یک دکتر قادر به تجویز درمان مناسب در دوز مناسب است، یک سوءاستفاده‌گر حرفه‌ای نیز قادر به انتخاب تکنیک صحیح با میزان اثربخشی مناسب است.

روان‌شناسی زیربنای همه‌چیز است؛ از تبلیغات گرفته تا بهره‌های مالی، از جرم و جنایت گرفته تا مذهب و درنهایت از عشق گرفته تا نفرت. کسی که به علم روان‌شناسی آگاهی دارد کلید اصلی جهت نفوذ بر دیگران را یافته است؛ کلیدی که هرکسی قدرت دستیابی به آن را ندارد.

آنان به این حقیقت آگاهی دارند که عواطف هر فرد کلید اصلی برای نفوذ بر دیگر جنبه‌های شخصیتی او محسوب می‌شود، بنابراین، دست‌کاری احساسات عاطفی هر شخص همانند بریدن رگ گردن اوست. آن‌ها به‌خوبی می‌دانند که اگر شخصی بر احساسات عاطفی خود تسلط داشته باشد به این معناست که کنترل کاملی بر دیگر جنبه‌های شخصیتی خود دارد.

بدانید که هر عمل یا کلمه‌ای که بتواند کسی را به چیز دیگری غیر از حقیقت هدایت کند دقیقاً فریب نامیده می‌شود.

قدرت زیاد، مسئولیت زیادی هم به همراه خواهد داشت

سوءاستفاده‌گران ماهر کسانی هستند که به‌آرامی رشته‌ها را از هم می‌گسلند، اما هرگز اجازه نمی‌دهند که قربانی به‌یک‌باره نسبت به آنچه در حال وقوع است آگاهی یابد

این کتاب سعی دارد به شما بیاموزد که چگونه ممکن است یک کلاه‌بردار عاطفی در پوشش محبت دروغین، اعمال خود را پنهان کند تا شما را به دام بیندازد.

اگر شستشوی مغزی فقط منجر به تغییر عقاید فردی می‌شد، پیامدهای مخرب کمتری داشت. خطر اصلی شستشوی مغزی این است که نه‌تنها شیوه‌های تفکر و احساس را تغییر می‌دهد بلکه نحوهٔ رفتار افراد را نیز دچار تغییر می‌کند.

اصطلاح شستشوی مغزی به روند آهستهٔ جایگزینی ایده‌های فرد در مورد هویت و اعتقاد، با ایده‌های جدیدی گفته می‌شود که متناسب با اهداف کسی باشد که شستشوی مغزی را انجام می‌دهد.

چگونه یک شخص می‌تواند به‌طور دقیق بر ترس از طرد شدن غلبه کند؟ جواب خیلی ساده است. با کسب تجربهٔ مکرر طرد شدن و درک این مسئله که این قضیه درواقع چندان بد نیست.

تکنیک‌های روان‌شناسی تاریک امروزه در سرتاسر جهان مورد استفاده قرار می‌گیرند. شاید شما این واقعیت را دوست نداشته باشید، اما نمی‌توانید آن را تغییر دهید. بنابراین، یک انتخاب دارید؛ یا قدرت روان‌شناسی تاریک را نادیده بگیرید و این خطر را بپذیرید که قربانی بعدیِ اشخاصی باشید که به این تکنیک‌ها تسلط کافی دارند و یا کنترل شرایط را در دست بگیرید و بیاموزید که چگونه از خود و افرادی که به آن‌ها علاقه‌مندید در برابر اشخاصی که با ترفندهای بی‌رحمانه قصد استثمار روانی و آسیب رساندن به شما را دارند محافظت کنید.

عملکرد CEM در روان‌شناسی تاریک به‌مثابه بمب مخفی‌ای است که امکان شناسایی و خنثی کردن آن، تا قبل از وقوع حادثه، بسیار دشوار است.

اگر شخصی بر احساسات عاطفی خود تسلط داشته باشد به این معناست که کنترل کاملی بر دیگر جنبه‌های شخصیتی خود دارد.

اگر قربانی‌ای پیدا شود که دارای مقام و منزلت بالایی باشد و از دیدگاه خود نظرات بالایی داشته باشد، بعید است اعتراف کند که فریب خورده است. این دسته از افراد حتی شکل واقعی حوادث را در ذهن خود تائید نمی‌کنند! جالب اینجاست که این داستان، نمونه‌ای از چگونگی استفاده از خودشیفتگی افراد علیه آن‌هاست!

هرچه شخص در ابتدا بیشتر طرد شود، ترس از طرد شدن در آینده در او کاهش خواهد یافت. این مسئله در طولانی‌مدت منجر به موفقیت بیشتر و کمتر شدن احتمال طرد شدن خواهد شد! امتحان کن و ببین!

با کسب تجربهٔ مکرر طرد شدن و درک این مسئله که این قضیه درواقع چندان بد نیست. با گذشت زمان، اغواگران روان‌شناسی تاریک می‌فهمند که بهتر است همیشه فردی باشی که تلاش می‌کند و شکست می‌خورد تا اینکه فردی باشی که اعتمادبه‌نفس لازم برای تلاش را ندارد. دستاورد این اقدام ازآن‌جهت است که در طول این تکرارها اغواگر حالات عصبی و تردید خود را از دست می‌دهد. افرادی که این حساسیت‌زدایی را برای استفاده از تکنیک طرد شدن به کار می‌بندند، به این شناخت می‌رسند که هرچه ترس آن‌ها از طرد شدن کمتر باشد، درواقع احتمال وقوع آن کمتر می‌شود.

یک جامعه‌ستیز قادر است به‌طور متقاعدکننده‌ای واقعیت را به همان صورتی که در یک لحظهٔ خاص به آن نیاز دارد ارائه دهد. جامعه‌ستیزان در هنگام دروغ گفتن هیچ علامت ظاهری مبنی بر دروغ‌گویی از خود نشان نمی‌دهند؛ زیرا هیچ وابستگی عاطفی یا احساس شرم، گناه و هیجان در مورد دروغ‌های خود ندارند. برای جامعه‌ستیزان دروغ گفتن فقط معنای «انجام آنچه در آن زمان لازم است» را دارد.

شخصی را در نظر بگیرید که زمان بسیاری را صرف امور خیریه می‌کند و در ظاهر این‌طور به نظر می‌رسد که مشغول کمک به افراد عادی است؛ درحالی‌که در اوقات فراغت خود مرتکب اعمال وحشتناک خشونت و تجاوز جنسی می‌شود. اقدامات عمومی آن‌ها «نقابی» است که چهرهٔ واقعی آن‌ها را برای مدت‌زمان طولانی از انظار عمومی مخفی می‌کند.

افراد خودشیفته احتمالاً ارزش بسیار بالایی برای خود قائل بوده و خود را فردی بسیار خاص و حتی مهم‌ترین فرد در طول تاریخ با یک سبک زندگی ویژه تصور می‌کنند. خودشیفتگان از نظر خودشان فقط خاص نیستند – برتر هستند – آن‌ها از دیدگاه خود، گونه‌های بهتری از افراد هستند که نسبت به مردم معمولی در سطح بالاتری قرار دارند. ا