بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب روایت دلخواه پسری شبیه سمیر | طاقچه
کتاب روایت دلخواه پسری شبیه سمیر اثر محمدرضا شرفی خبوشان

بریده‌هایی از کتاب روایت دلخواه پسری شبیه سمیر

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۲ رأی
۴٫۰
(۲)
کاش مادرها تا وقتی بچّه‌هایشان زنده‌اند، تاریخ یادشان بدهند. کاش نقلشان بشود تاریخ؛ لالایی‌شان بشود تاریخ!
لیلا
رفتم طرف باغ‌انجیری و نشستم سر قبر شهید. حوله را از سرم برداشتم و چپاندم توی ساک و زل زدم به تنهٔ درخت‌ها. قبری را که بالای سرش نشسته بودم، خیلی دوست داشتم. باغ‌انجیری قبرستان نبود؛ هیچ قبری آن‌جا نبود؛ قبر، راستش قبر یک شهید کامل هم نبود؛ فقط قبر یک انگشت بود؛ یک انگشت کامل هم نه؛ فقط یک بند انگشت
لیلا
بعضی کلمات وجود دارند که بداهتاً روح و ضمیر آدم را متلاطم می‌کنند؛ یعنی قرار از او منقطع می‌کنند و این‌طرف، آن‌طرفش می‌توانند بکنند تا هوا و نور به ظلمات وجودش برسانند. در صورتی که این‌طور نباشد یا اجازه ندهیم که این‌طور بتواند بشود، مثل یک دست رخت‌خواب بلااستفاده و ازخاطررفته، به روح و ضمیر آدم خلل می‌رسد، رطوبت می‌رسد، موریانه می‌زند، بید می‌زند و متعفّن و منفور می‌شود.
مینا
چقدر آدم باید احمق باشد که باور کند فقط یک نظاره‌گر است و خیال کند آتشی که افتاده به خانهٔ همسایه، همان‌جا را فقط می‌سوزاند و خاکستر می‌شود و تمام.
moonlight
وقتی به ایرانی‌ها نزدیک می‌شوی، می‌بینی در پس بعضی اطوارشان، اسرار نهفته است. شاید خودشان هم ندانند. برای ایرانی صاحبِ کالا از خود کالا مهم‌تر است. نگاهشان بیش‌تر به آدم است تا به جنس. چانه زدنشان مراوده است تا از سر خساست و اهانت. می‌خواهند درون قلوبشان ثابت شود که این آدم بر سر لطف است و قرار بگیرند؛ چون می‌خواهند چیزی به این دست بدهند و چیزی از همین دست بگیرند.
لیلا

حجم

۱۸۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۱۸۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

قیمت:
۵۱,۸۰۰
۲۵,۹۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد