جانمحمد! اشتباه نکن! ما نماز میخونیم که هر کاری رو نکنیم
mohaddese
- اونا هر کاری بکنن، نمازشون رو میخونن.
مولوی که قصد داشت برود داخل اتاق و لباسش را عوض کند، از راه برگشت. روبهروی او روی پلهها ایستاد و آرام و شمرده گفت:
- جانمحمد! اشتباه نکن! ما نماز میخونیم که هر کاری رو نکنیم.
maryam
. سنگی را برداشت و توی چاه انداخت. چاه با صدای خشکی جواب داد: «آب ندارم.»
نرگس
این مردم عادت نداشتند به یکدیگر بگویند: «دوستت دارم»
• Khavari •
جانمحمد تمام مدت داشت جملهای را در ذهن تکرار میکرد تا به مائده بگوید. سرانجام دستش را بهطرف مائده دراز کرد و او را به سمت خود کشید:
- جبران میکنم. جبران میکنم.
مائده مثل شیئی که یکباره از ذرات الکترون باردار شده باشد، خود را به او چسباند و دستهایش را بوسید. انگار دنیا را به او داده بودند. دیگر حرفی برای گفتن نداشتند.
نرگس
در پناه پشتهای خاک بودند. دختر کوچکش جیغ میکشید. ناگهان از پشت گرد و خاک، اندام مردی با لباس بلوچی ظاهر شد که خشمگین اسلحهای را به سمت آنها نشانه گرفته بود
Sajjad Nikmoradi