بریدههایی از کتاب آتش بدون دود (جلد پنجم از مجموعه هفت جلدی)
۳٫۹
(۹)
زن و مرد، از یک سو باید طبیعی باشند و تَنخواه و معتقد به اینکه یک وجهِ عشق، وجه جسمانی آن است، و از سوی دیگر باید بدانند و باور کنند و بپذیرند که تنهاوتنها طهارت تن است که به آنها حقّ حضور سعادتمندانه در جامعهٔ بشری را میدهد. اگر معتقد به طهارتِ تن و محدودنگهداشتن ارادی خود و متعهّد نسبت به قراردادها و تعهّدات اخلاقی نباشند، درواقع، بحث در باب همهٔ مسائل فرهنگی و اقتصادی و سیاسی دیگر، زاید است و باطل.
سحر
فرهنگ، سواد، تحصیلات، کتابخواندن، سیاست، مشاغل جدّی و موقعیتهای اجتماعیِ وقتگیر نباید زن را از زنبودن و مرد را از مردبودن بیندازد، همانطور که زن و مرد را از انسانبودن؛ و فرق انسان و حیوان، در جسم، همین محدود و پاکنگهداشتن تَن است _که خاصّ انسان است نه هیچ جانور دیگر، و خاصیتی است ارادی و آگاهانه نه غریزی و طبیعی.
سحر
اینها چیزهایی در باب آزادیهای جنسی شنیدهاند و خواندهاند و گمان کردهاند که منحرفکردن زنان، آزادیبخشیدن به زنان است، و عیّاشی و هرزگی با زنان مختلف، حتّی زنان شوهردار، بهرهگیری منطقی از آزادیهای بشریست.
سحر
اینها چیزهایی در باب آزادیهای جنسی شنیدهاند و خواندهاند و گمان کردهاند که منحرفکردن زنان، آزادیبخشیدن به زنان است، و عیّاشی و هرزگی با زنان مختلف، حتّی زنان شوهردار، بهرهگیری منطقی از آزادیهای بشریست.
سحر
بلکه فکر میکنند زنان و مردان، در فساد، دارای حقوق برابرند.
سحر
شما انسان هستید؛ یعنی یک موجود فرهنگی که عمدهٔ اعتبارش به تولیدات فکر و فرهنگیاش مربوط میشود نه به قدرت زادِولدش. یک بِنای خوب، مثل یک پردهٔ نقّاشی خوب، مثل یک شعر خوب، در حکم فرزند کسیست که آن بِنا یا پرده یا شعر را خلق کردهاست. هیچکس نمیپرسد که مختومقُلی، بچّهدار میشده یا نه؛ چراکه صدها فرزندش، به صورت صدها شعر ناب، در تمام صحرا، نسل بعد نسل، زندگی میکنند و زندگی میبخشند. شما، خالق مهربانی هم باشید کافیست؛ خالق منش خوب، خالق ایثار، شهامت، گذشت…
درّین
_ آلنی!
_ بله مارال؟
_ رُفقایت به پیادهرویهای شبانه چه اسمی دادهاند؟
_ گزمهرفتن.
_ اگر خسته نیستی، راهبیفت تا کمی گزمه برویم آلنی! برای خفتن، وقت بسیار هست، بهخصوص برای من و تو، که انگار رختخوابِ خواب ابدیمان را همینجا سر کوچه پهن کردهاند.
_ واقعاً چهقدر خوب است که وقتی مردی خُل است، زن او هم درست به اندازهٔ خود او خُل باشد.
درّین
حسادت، طبیعیترین حقّ زنان و شوهرانیست که به طهارت خود مؤمناند؛ و حسادت، هیچ ربطی به اعتماد و اعتماد متقابل ندارد. حسادت، ربطی به خوببودن من و تو هم ندارد آلنی. حسادت، حق است نه قاعده و قانونی که کسانی آن را وضع یا تصویب کردهباشند. حسادت، غریزه است نه دستورالعملِ اخلاقی.
درّین
همیشه بهترین فرصت، نزدیکترین فرصت است. امشب از فردا شب بهتر است.
درّین
تا وقتی که متعلّق به منی، فقط متعلّق به منی؛ یکسره، تمام، کامل، جسماً، روحاً؛ و وقتی متعلّق به من نبودی البتّه بعید است بگذارم متعلّق به دیگری باشی؛ چراکه دیگری میخواهد محصول را ببرد نه دانه را.
درّین
_ آلنی!
_ بله مارال؟
_ رُفقایت به پیادهرویهای شبانه چه اسمی دادهاند؟
_ گزمهرفتن.
_ اگر خسته نیستی، راهبیفت تا کمی گزمه برویم آلنی! برای خفتن، وقت بسیار هست، بهخصوص برای من و تو، که انگار رختخوابِ خواب ابدیمان را همینجا سر کوچه پهن کردهاند.
_ واقعاً چهقدر خوب است که وقتی مردی خُل است، زن او هم درست به اندازهٔ خود او خُل باشد.
درّین
همیشه بهترین فرصت، نزدیکترین فرصت است. امشب از فردا شب بهتر است.
درّین
کسی میتواند وطن روح مرا عاشق باشد که روی خاکش راه رفتهباشد _پای پیاده، سالها؛ و چنین موجودی، در سراسر جهان، تویی، برای اَبد _تو
درّین
او، خدا را دارد مادر؛ خدا را دارد. او تکیهاش به کوهیست که حدِّ رفعتش را هیچ مسلمان نمیداند. او بهشت را دارد، و زانوی خداوند را _که بالشی برای همهٔ شهیدان است.
درّین
میخواهم که بیماری مسألهٔ ما باشد، نه بیمار. انتخاب، هر طبیبی را بدنام میکند.
درّین
کِبْتر، چشمهایش را نرم باز کرد و نَرم بست: بر مخمل، در جهت خوابوناخوابش دستکشیدند.
درّین
زندگی، قبل از هر چیز، زندگیست. گل میخواهد، موسیقی میخواهد، زیبایی میخواهد. زندگی، حتّی اگر یکسره جنگیدن هم باشد، خستگیدرکردن میخواهد، عطر شمعدانیها را بوییدن میخواهد. خشونت هست، قبول؛ امّا خشونت، اصل که نیست، زائده است، انگل است، مرض است. ما باید به اصلمان بازگردیم.
درّین
(_ خانه فقط برای استراحت و آسایشِ مرد است آلنی، نه برای ظرفشستن و غذاپختنِ مرد.
_ این در صورتی درست است که زن، زنِ خانه باشد مارال!)
درّین
من اعتقادم جداً خلاف این است کِبْتر! صحرا پُر از گالان است و آلنی. در صحرا فقط یک سولماز وجود داشت که از آدمکُش ولگرد بیکارهٔ بدمنشی مثل گالان، گالاناوجای کدخدای ترانهسرای عاشقپیشه را ساخت، و یک مارال هم وجود داشت که از بچّهیی خیالباف و پرمدّعا، آلنی را. بیا تصمیم بگیر کِبْتری باشی که بتوانی بزرگتر از گالانها و آلنیها را بسازد…
صــاد
آوارگی، سرنوشت انسان اندیشمند عصر ماست؛ و تا رسیدن به سرپناهی آرامبخش، چه چاره از جستوجو در تمامی جهات؟
صــاد
حجم
۲۱۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۱۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان