بنابراین دیدید وقتی باور داریم که انجام کاری ممکن است، همۀ منابع خویش را بهکار میبریم تا از آن عقیده حمایت کنیم. از خلاقیت، انرژی و منابع خودمان نهایت استفاده را میبریم. آیا این به آن معناست که میتوانیم دقیقاً به همان چیزی که میخواستیم دست یابیم؟ همیشه اینطور نیست؛ اما باور به عملی بودن آن موجب میشود نتایجی خیلی بهتر از زمانی نصیبمان شود که به آن کار باور نداشتیم.
دانشجونده
مثلاً، اگر اعتقاد قوی به این موضوع داشته باشید که میتوانید کسبوکار موفقی راهاندازی کنید و بعد بر زندگی میلیونها نفر تأثیر بگذارید، این باور و اعتقاد باعث میشود که دست به کارهای بزرگ بزنید.
دانشجونده
این آرزو برایش فقط فکری رؤیایی نبود. این آرزو برای او یک باید بود. او دست به هر کاری میزد تا اینکه به این هدف برسد.
دانشجونده
هر زمانی که بهجز موفقیت برای خود راهحل دیگری قرار نمیدهیم، همیشه راهی پیدا میکنیم.
اگر زندگی ما به چیزی که میخواهیم به آن برسیم بستگی داشته باشد، تواناییهایمان بهطور خارقالعادهای افزایش مییابد.
دانشجونده
این کتاب را با تمام تلاشم میخوانم.
دانشجونده
زمانی که اعتقاد داریم توانایی انجام کاری را داریم، نهایتاً این را در منابع خود وارد میکنیم و همه منابع درونی خود را بهمنظور یافتن راهی برای حمایت از آن عقیده احضار میکنیم. اگر معتقد باشیم که چیزی غیرممکن است، حتی سعی نمیکنیم به یافتن راهی بیندیشیم. تمام راههای ممکن را به روی خود میبندیم.
دانشجونده
ذهن و جسم ما قدرتمندترین منابعی هستند که هرکدام از ما با آن به این سیاره پا گذاشتهایم
Barzin
همه افراد خواهان موفقیت هستند اما فقط تعداد اندکی از آنها برای رسیدن به هدف خویش تلاش میکنند.
برای خیلیها، پول بیشتر، آزادی بیشتر، امنیت بیشتر و موفقیت بیشتر یک هدف است. آنها فکر میکنند داشتن این چیزها خیلی مهم است؛ اما اگر مجبور شوند میتوانند بدون این چیزها هم به زندگی خود ادامه دهند. درنتیجه، هیچ وقت دست به کار نمیشوند زیرا چیزهای مهمتری هست که وقت آنها را پر کند.
عبدالهی (یعنی بنده ی خدا)