"واقعیتهایی را که آشکار شدهاند بپذیر. حقیقت فقط باعث میشود همه رنج بکشند."
Soh Bat
بهطرز عجیبی دستور او مانند یک خواهش مینمود
Soh Bat
عشق و خجالتش را با خشم نشان میداد، فریاد میزد تا همدردیاش را ابراز کند و هنگامی که توجه و علاقه نشان میداد خشن بود
Soh Bat
آنهایی که ما را به اسارت بردند از ما خواستند سرودی بخوانیم؛ و آنهایی که ما را غارت کردند خواستار شادمانی از جانب ما شدند
Soh Bat
حس کرد که قلبش گرم میشود؛ او، متأثر از زیبایی، دریافت که هنوز انسان است
Soh Bat
گاهی دروغهای غیرمنطقی میتوانند تبدیل به حقیقت شوند
Soh Bat
گل سرخ با هر نام دیگری همچنان معطر بود، اما دیگر گل سرخ نبود اگر گل سرخ نامیده نمیشد
Soh Bat
هنگامی که لبخند بر لبانش در درنگ بود، چشمهایش نه حالت مراقب داشتند و نه حالت ناراحت و نگران
Soh Bat
"پرومتئوس آتش دزدید. اهمیتی ندارد که چه دزدیده باشی یا برای چه کسی؛ دزدی باید مجازات شود."
Soh Bat
حبس، فقر، مرگ. اینها واژههایی بیباکانه بودند، اولین توصیفات آشکار از جنگ
Soh Bat