بریدههایی از کتاب آشنایی با دی. اچ. لارنس
۱٫۰
(۲)
بعد از جنگ، روح مردم چنان مجروح و علیل میشود که فکر کردن به آن هم ترسناک است. اما این امیدی تازه خواهد بود: این که زندگیای وجود خواهد داشت که در آن جد و جهد نه برای پول یا قدرت، بلکه برای آزادی فردی و تلاش مشترک در راه خیر، صورت میگیرد. و این مطمئناً پربارترین چیزی است که میتوان داشت ــ این حس که آدم دارد کار میکند، که آدم بخشی از تلاشی عظیم و خوب یا تلاشی عظیم برای رسیدن به خوبی است.
پویا پانا
آرزوی او به هر رو این بود:
میخواهم بیست نفر را دور هم جمع کنم و از این دنیای جنگ و نکبت بادبان عزیمت بکشم و مهاجرنشین کوچکی ایجاد کنم، جایی که برای تأمین نیازهای زندگی پولی در کار نباشد، مگر نوعی زندگی اشتراکی و قدری احترام واقعی. آنجا مهاجرنشینی خواهد بود ساختهشده بر اساس احترام واقعی به تمام اعضای جامعه ــ جامعهای که بیشتر بر فرض خوبی اعضایش بنا شده تا بر فرض بدی آنها.
پویا پانا
از سر و کله زدن با این جماعت چیزی عاید نمیشود.
پویا پانا
او میدانست که زندگیش به آن زن وابسته است. اما مردن را بر قبول عشقی که زن عرضه میداشت ترجیح میداد. روال قدیمی عشق به نظرش اسارت وحشتناکی میرسید، نوعی خدمت اجباری. مال خودش چه بود نمیدانست، اما فکر عشق، ازدواج، بچه، یک عمر در کنار هم، در خلوت هولناک اقناع زناشویی، تنفرآور بود. او چیزی شفافتر میخواست، بازتر، شیرینتر. رابطهٔ صمیمانه و داغ و محدود زن و شوهر حالش را به هم میزد.
پویا پانا
فریدا اشرافزاده بود، عادت داشت که پیشخدمتها تر و خشکش کنند، و باور داشت که باید به خودش خوش بگذراند. دوست داشت توی تخت دراز بکشد، رمان بخواند، و سیگار دود کند، بدون اعتنا به این که دیگران چه فکری دربارهاش میکنند.
پویا پانا
انسان بیش و پیش از هرچیز ارضای جسمانی میخواهد، چرا که اکنون سراسر و فقط جسم دارد و دارای توان و گوشت و خون است.
پویا پانا
«عصر ما عصری ذاتاً تراژیک است، پس ما از قبول تراژیک آن امتناع میکنیم. بلا نازل شده و ما در میانهٔ خرابههای ایم.» با این همه اصرار دارد که «ما باید زندگی کنیم، مهم نیست که چند آسمان بر سرمان خراب شده باشد.»
پویا پانا
زندگی انسان در هیچجا مثل مکزیک در انزوا، جدا از محیط پیرامون، و بریده از دور و اطراف نیست.
پویا پانا
شاید تمدنْ پاگان درون ما را فلج کرده باشد، اما دلخوشیهایی وجود دارند، ولو کمتر از آن آگاهی وجدآوری باشند که لارنس تجویز میکند.
پویا پانا
او از رابطهٔ جنسی نفرت داشت، برایش نوعی محدودیت بود. رابطهٔ جنسی مرد را به نیمهٔ شکستهٔ یک زوج تبدیل میکرد، و زن را به نیمهٔ دیگرش. او میخواست درسته بماند...
پویا پانا
او شدیداً طرفدار امیال جنسی اما مخالف لذتجویی جنسی بود؛ دومی برایش زیاده از حد منحط و ملایم بود.
شهره
ت. در آثار لارنس، غالباً احساسات عمیق با مهملات پوچ همراه اند.
شهره
حجم
۶۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۶۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد