با استناد به حکمتگزینِ بیا «بیشتر آدمها پلشتاند.» و طبق اصول لئوپاردی: «دروغ روح حیات اجتماعی است» و «جهان دارودستهای از شیادان علیه درستکاران، و پستفطرتان علیه بلندهمتان» است.
ERF7AN
«فضیلتها همانند افشانهاند، همینکه در فضای آزاد بگذاریشان، عطر و بویشان از بین میرود. فضیلتها مانند گیاهان بسیار حساساند که حتی یارای تماس نزدیک دست را نیز ندارند.»
امیر
پس نباید بگذاری نفرت و بیزاری در تو جوانه بزند؛ زیرا چیزی را که از آن نفرت داری، نمیتوانی درست و حسابی تحقیرش کنی و خوارش بشماری. ازاینرو، مطمئنترین ابزار علیه نفرت از انسانها (انسانبیزاری)، همواره خوارشماری یا تحقیر انسانهاست؛ اما گونهای تحقیر بسیار اساسی، حاصل نوعی دروننگری و بصیرت زلال و کاملاً واضح در شناخت حقارت و خردینگی احساسات آنهاست و درک محدودیت نابهنجار فهمشان و خودخواهی بیحدومرز قلبشان، که بیانصافی آشکار، رشکورزی و پلشتی عریان و محض را، که گاهی تا سرحد بیرحمی پیش میرود، دامن میزند.
امیر
نخستین شرط اینکه بتوانی آنهایی را که سزاوارش هستند، یعنی پنجششم انسانیت را، به گونهای درخور خوار بشماری، این است که از آنان نفرت نداشته باشی.
امیر
«ریسمانهای آهنینی که قلبم را با آن به بند کشیدهاند، هر روز محکمتر میشوند. اکنون همین را میتوانم بگویم: هرچه دنیا بزرگتر میشود، مضحکه و لودگی نیز نادلپذیرتر و پلشتتر میشود، و سوگند میخورم که هیچ شوخی رکیک و خربازی روحوضیای چندشآورتر از درهمجوش بزرگان، میانمایگان و خُردینهگان نیست. به درگاه خدایان دعا کردهام که دلیری و نیکاندیشی مرا تا فرجام کار نگهدارد، و اگر قرار است واپسین بخش هدفم را شپشوار بخزم و پیش بروم، ترجیح میدهم پایان کارم هر چه زودتر از راه برسد. به درگاه خدایان نماز میبرم و به کفایت در خود آن مایه جسارت نیز سراغ دارم که اگر بخواهند مانند آدمیان رفتار کنند، نفرت همیشگیشان را احضار کنم.»
bookwormnoushin
هر که میخواهد از سروش غیب چیزی بپرسد، ابتدا باید که دلش صافی و از خود مطمئن باشد تا بتواند پرسش درست را طرح کند
شاخه نبات