بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب برف های کلیمانجارو | طاقچه
تصویر جلد کتاب برف های کلیمانجارو

بریده‌هایی از کتاب برف های کلیمانجارو

۲٫۶
(۱۲)
استعدادش را خودش با استفاده نکردن از آن نابود کرده است، با خیانت به خودش و باورهایش، با زیاده‌روی در می‌گساری و کند کردن تیزی ادراکش، با تنبلی، با ول گشتن، با بزرگ‌نمایی، با غرور و تعصب و با کلاه‌برداری.
🍁🍂دخـــــــــترپایـــــــیز🍁🍂 mm
اگر او با دروغ زندگی کرده، باید تلاش کند با همان دروغ هم بمیرد.
پویا پانا
صاحب هتل تریبرگ آن فصل، کار و بارش سکه بود. جای خیلی باصفایی بود و با هم دوست شده بودیم. سال بعد تورم سنگین بود و پولی که او سال قبلش درآورده بود برای خرید لوازم راه انداختن هتل کفایت نمی‌کرد و او از شدت ناراحتی خودش را حلق‌آویز کرد.
nmroshan
فکر کرد خودش از پس هر چیزی برمی‌آید، چون اگر به چیزی اهمیت ندهد از آن صدمه نمی‌بیند.
MahShid Pourhosein
از کنار کافه‌ای می‌گذشت که چشمش افتاد به آن شاعر آمریکایی که یک دسته نعلبکی روی هم چیده بود و قیافهٔ بر ما مگوزید گرفته بود.
🍁🍂دخـــــــــترپایـــــــیز🍁🍂 mm
از آپارتمان فقط خانهٔ زغال‌فروش و هیزم‌شکن را می‌دیدی.
محمدرضا
عجیب است که وقتی خسته باشی، آسان می‌شود.
سعیدا
«دهانت چه بوی گندی دارد، تخم‌سگ بوگندو!»
محمدرضا
زن‌ها چقدر کم‌عقل‌اند. این را از کجا درآوردی؟ علم غیب داری؟
محمدرضا
خداوند هیچ دردی را که آدم طاقت نیاورد نصیب او نمی‌کند
محمدرضا
لازم نیست آدم چیزی را که می‌فهمد دوست داشته باشد.
محمدرضا
مرد گفت: «این تخم سگ هر شب از اینجا رد می‌شود. دو هفته است هر شب.»
محمدرضا
وقتی برف نمی‌بارید بساط قمار به راه بود.
محمدرضا
مردم توی برف راه افتادند تا سرانجام در آن سیاه زمستان یخ زدند و مردند.
محمدرضا
«نمی‌توانم گوش کنم. حرف زدن راحت‌تر است. دعوا می‌کنیم وقت می‌گذرد.»
محمدرضا
«نمی‌توانم گوش کنم. حرف زدن راحت‌تر است. دعوا می‌کنیم وقت می‌گذرد.»
محمدرضا
کلیمانجارو کوه برف‌پوشی است به ارتفاع ۶۵۷۰ متر که بلندترین قلهٔ آفریقاست. قلهٔ غربی آن نگایه نگای ماسایی نام دارد. نزدیک قلهٔ غربی لاشهٔ خشکیده و یخ‌زدهٔ پلنگی افتاده است. معلوم نیست پلنگ در آن ارتفاع چه می‌کرده و دنبال چه بوده.
محمدرضا
هری یک تیر بزن خلاصم کن. محض رضای خدا مرا بکش. قبلاً با هم بحث کرده بودند که خداوند هیچ دردی را که آدم طاقت نیاورد نصیب او نمی‌کند و یکی هم می‌گفت درد یک جایی متوقف می‌شود و آدم را خود به خود از حال می‌برد.
nmroshan
هری یک تیر بزن خلاصم کن. محض رضای خدا مرا بکش. قبلاً با هم بحث کرده بودند که خداوند هیچ دردی را که آدم طاقت نیاورد نصیب او نمی‌کند و یکی هم می‌گفت درد یک جایی متوقف می‌شود و آدم را خود به خود از حال می‌برد. ولی او حال ویلیامسن را در آن شب یک لحظه هم از یاد نمی‌برد. ویلیامسن از درد بیهوش نشد تا آنکه هر چه قرص مورفین برای خودش کنار گذاشته بود به او داد
nmroshan
مری فم دو مناژ به روزی هشت ساعت کار اعتراض می‌کرد و می‌گفت: «شوهر اگر تا ساعت شش کار کند سر راه فقط یک‌کمی مست می‌شود، زیاد ولخرجی نمی‌کند. اگر فقط تا ساعت پنج کار کند هر شب مست می‌کند، خب به این ترتیب پولی نمی‌ماند. کسی که از کاهش ساعت کار ضرر می‌کند زن یک مرد کارگر است.»
nmroshan

حجم

۲۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

حجم

۲۹٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۶۴ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
۳,۰۰۰
۷۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد