بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب گاوخونی | طاقچه
تصویر جلد کتاب گاوخونی

بریده‌هایی از کتاب گاوخونی

انتشارات:نشر مرکز
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۲۵ رأی
۳٫۸
(۲۵)
آدمی که پدرش می‌میرد، برای دیگران اهمیّتی پیدا می‌کند. تا پدرم نمُرده بود، حتّا دخترعمّه‌ام داخلِ آدم حسابم نمی‌کرد.
mohlvlv
رودخونه‌ی ویسلا که از ورشو رد می‌شه. اون ‌قدر پُرآبه که روش کشتی‌سواری هم می‌کنند. می‌ریزه به دریا. اونجا همه‌ی رودخونه‌ها می‌ریزند به دریا. من گفتم ما هم یه رودخونه داریم که می‌ریزه تو باتلاق.
محمدرضا فرهادی
راستی هر کسی آرزویی داشت و پس من هم آرزویی داشتم و از خودم پرسیدم آرزوی من چی بود و به خودم گفتم آرزوی من این بود که پدرم آرزوی من این بود که پدرم آرزوی من این بود که پدرم می‌مُرد. و حالا که مُرده بود، هیچ آرزویی نداشتم.
محمدرضا فرهادی
این روزها خوزستانی‌ها در اصفهان زیاد بودند. و حالا که اینجا بودند، به جای این که در شهرِ خودشان و سرِ خانه و زندگیِ خودشان باشند، قایقشان را هم، به جای این که روی کارونِ خودشان بیندازند، روی زاینده‌رود می‌انداختند.
mohlvlv
«گاوخونی آنجاست/ با راهیانِ آب/ آبستن و پریشان.»
R.Khabazian

حجم

۶۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

حجم

۶۴٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

قیمت:
۲۷,۰۰۰
۱۳,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد