بریدههایی از کتاب چهارهزار هفته
۳٫۱
(۸۴)
بیایید با پذیرش شکست شروع کنیم
هدیهٔ دریا
به طریقی، دو دقیقه صبر برای گرمشدن غذا در مایکروویو اعصابخردکنتر از دو ساعت آشپزی روی اجاق است ــ یا ده ثانیه منتظرماندن برای بازشدن وبسایت با سرعت پایین اینترنت سختتر از سه روز صبرکردن برای دریافت همان اطلاعات از طریق پست است.
Siavash Haji
اگر در محل کار به تروفرز بودن مشهور شوید، فقط کار بیشتری روی سرتان ریخته خواهد شد
marjan
برای کارکردن در بازههای بیستوپنجدقیقهای با زمان استراحت پنجدقیقهای استفاده کردم (این رویکرد اسم رسمی دارد: تکنیک پومودورو و دنبالکنندههای فراوانی در اینترنت دارد). فهرستهایم را به سه اولویت الف، ب و ج تقسیمبندی کردم (حدس میزنید چند کار با اولویت ب و ج را توانستم کامل کنم؟). سعی کردم کارهای روزانهام را با اهدافم و اهدافم را با ارزشهای درونیام همگام کنم. استفاده از این روشها باعث شد احساس کنم دارم به دورانی طلایی از بهرهوری آرامشبخش و متمرکز و فعالیت معنیدار میرسم. اما این دوران هرگز نرسید و من فقط مضطربتر و افسردهتر شدم.
هدیهٔ دریا
(نیچه مینویسد: «ما در کار روزانهٔ خود بیفکرتر و کورکورانهتر از آنچه برای بقا لازم است تلاش میکنیم، چون ضروریتر است که برای توقف و فکرکردن به زندگی وقت نداشته باشیم. عجله مفهومی جهانی است، چون همه در حال فرار از خودشاناند.»(۲۸))
ali_hosseini
ما نباید از دوشنبهها متنفر و به امید آخرهفتهها و تعطیلات زنده باشیم. نباید مجبور باشیم برای دستشویی رفتن دست بلند کنیم و اجازه بگیریم. نباید در روزهای زیبا و دلانگیز در خانههایمان حبس باشیم.
|kosar|
از لحاظ ذهنی در آینده زندگی میکنیم و منتظریم روزی در آینده بالأخره نوبت به انجامدادن کارهایی که واقعاً میخواهیم برسد و در این حین نگرانیم که نکند در سطح مطلوب نباشیم، نکند انگیزه یا قدرت کافی برای همگامشدن با سرعت کنونی زندگی نداشته باشیم.
هدیهٔ دریا
مارک منسن نویسنده زمانی که خود نیز هنوز خانهبهدوش بود نوشت: «پارسال، به هفده کشور سفر کردم. امسال به ده کشور سفر خواهم کرد. پارسال، در بازهٔ سهماهه از تاجمحل، دیوار چین و ماچوپیچو دیدن کردم... اما همه را تنهایی رفتم.»
سیدرضا
زمان هم مانند پول است که هرچه بیشتر داشته باشید بهتر است. اما اگر مجبور باشید همهچیز را تنهایی تجربه کنید، بینهایت وقتداشتن هم هیچ فایدهای ندارد. بینهایت کار مهم در طول عمرتان وجود دارد: روابط اجتماعی داشتن، قرار عاشقانه گذاشتن، بچه تربیتکردن، کسبوکار راهانداختن، جنبش سیاسی راهانداختن، پیشرفت فنّاوری داشتن که همه و همه نیازمند همگامشدن با دیگران است. درواقع، داشتن زمان زیادی بدون فرصت استفاده از آن همراه با دیگران نهتنها بیفایده است، بلکه عملاً ناخوشایند است. برای همین، بدترین مجازات برای افراد پیشمدرن تبعید فیزیکی و طردشدن از جامعه و خارجشدن از نظم همگانی قبیله بود.
سیدرضا
دنیای ما شده برزخ شبکههای اجتماعی و جلسات آنلاین و بیخوابی. دنیایی که در آن برنامهریزیهای درستوحسابی یا حتی تصور زندگی فراتر از آخرهفتهٔ بعد تقریباً ناممکن است.
{بانو راد}
شاید مشکل شما سرشلوغی زیاد نیست، بلکه سرشلوغی خیلی کم، داشتن کار حوصلهسربر یا اساساً بیکاری است. کوتاهی عمر حتی در این شرایط هم اوضاع را بدتر میکند، چون شما دارید همین زمان محدود را نیز جوری میگذرانید که نمیخواهید.
.
حضور مشکلات در زندگیتان مانعی سر راه داشتنِ زندگیای معنادار نیست، بلکه جوهرهٔ آن است.
elham
روزی یک تاجر نیویورکی برای تعطیلات به مکزیک میرود و با ماهیگیر مکزیکی همکلام میشود. ماهیگیر به او میگوید که تنها چند ساعت در روز کار میکند و بیشترِ زمانش را زیر نور آفتاب نوشیدنی مینوشد و با دوستانش موسیقی مینوازد. تاجر، که از مدیریت زمان ماهیگیر منزجر شده است، به او توصیهای میکند: اگر ماهیگیر بیشتر کار کند، میتواند سودهایش را برای خریدن قایقهای بیشتر سرمایهگذاری کند، کارگر برای خودش استخدام کند، میلیونها دلار دربیاورد و بعد زودتر از موعد بازنشسته شود. ماهیگیر میپرسد: «بعدش چهکار کنم؟» تاجر جواب میدهد: «هان! خب، بعدش، میتونی باقی عمرت رو با دوستات زیر نور آفتاب نوشیدنی بنوشی و موسیقی بنوازی.»
کاربر ۲۷۷۵۱۱۸
قضیه پیچیدهتر از این حرفها است. باید یاد بگیرید به کارهایی که دوست دارید انجام بدهید نه بگویید، چون به این درک رسیدهاید که تنها یک بار شانس زندگیکردن دارید.»(۶۳)
me
فیلسوف رومی، سنکا، در نامهای که امروزه با عنوان اندر باب کوتاهی عمر معروف است، اینگونه اظهار تأسف میکند: «این فرصتِ زمانی دادهشده به ما آنچنان سریع و در یک چشم به هم زدن میگذرد که همگی جز اندک افرادی، تازه وقتی خود را برای زندگیکردن آماده میبینیم، درمییابیم که زندگیمان خاتمه یافته است.»
|ݐ.الف
من سالها برای کنترل زمان تلاش کردم و شکست خوردم. درواقع، علایم من مخصوصاً مربوط به زیرگونهای بود که من به آن تعلق داشتم: من یک «خورهٔ بهرهوری» بودم. دیدهاید که بعضیها خورهٔ بدنسازی، مد، صخرهنوردی یا شعرند؟ خورههای بهرهوری عاشق تیکزدن فهرست کارهای انجامشدهشان هستند. یعنی همان است، فقط خیلی غمانگیزتر.
هدیهٔ دریا
سلطه بر زمان، سلطه بر زندگی است
بهرام
معمولاً میگوییم مقدار محدودی زمان «داریم». اما از دیدگاه عجیب هایدگر، شاید منطقیتر باشد که بگوییم ما خود مقدار محدودی زمان «هستیم».
سارا
فقدان بخشی از زندگی است. همین است که هست؛ و چقدر آرامشبخش است که این را با تمام وجود بپذیریم.
jk
درککردنی است که همهچیز را از نظرگاهی که در آن هستیم قضاوت کنیم؛ انگار چند هزار هفتهای که عمر میکنیم و در تاریخ هستیم ناگزیر بخش بسیار مهمی در تاریخ محسوب شود که دنیا منتظرش بوده است. این قضاوتهای خودمحورانه بخشی از چیزی است که روانشناسان «سوگیری خودمداری» مینامند و از دیدگاه تکاملی خیلی منطقی به نظر میرسد. اگر منطق واقعبینانهتری دربارهٔ بیاهمیتی محض خود با توجه به مقیاس زمان کیهانی میداشتید، احتمالاً انگیزهٔ کمتری برای تلاش و تقلا برای زندهماندن و درنتیجه انتشار ژنهایتان داشتید.
me
حجم
۲۶۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۲۶۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
۱۴,۷۰۰۷۰%
تومان