بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رها و ناهشیار می نویسم | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب رها و ناهشیار می نویسم

بریده‌هایی از کتاب رها و ناهشیار می نویسم

نویسنده:ادر لارا
انتشارات:نشر اطراف
امتیاز:
۳.۸از ۲۸ رأی
۳٫۸
(۲۸)
هر چه موضوع‌تان ریزتر باشد، راحت‌تر می‌توانید بفهمید چه چیزهایی باید در جستارتان بمانند و چه چیزهایی باید حذف شوند. پیش‌نویس‌های کمتری هم باید بنویسید. از طرف دیگر، هر چه موضوع‌تان کلی‌تر باشد (مثلاً «دو سالی که از پدربزرگم مراقبت می‌کردم» یا «تجربه‌های جالبم در عربستان سعودی»‌) ناچار می‌شوید بیشتر از مفاهیم انتزاعی استفاده کنید، حرف‌هایی بزنید که ما باید چشم‌بسته بپذیریم، به طور کلی بیشتر وراجی کنید و پیش‌نویس‌های بیشتری هم بنویسید تا قصه‌ای بیابید که بشود در چند صفحهٔ معدود به شکلی تأثیرگذار تعریفش کرد.
Elham khodadadi
آن جعبه‌های تودرتویی را که برای بچه‌ها می‌سازند، دیده‌اید؟ همان‌ها که از جعبهٔ بزرگ شروع می‌کنید و جعبه‌های کوچک و کوچک‌تر را از آن بیرون می‌آورید. در جستار، کار برعکس است؛ اول باید سراغ کوچک‌ترین جعبه بروید. از روزی شروع کنید که از پدرتان خواستید نقاشی یادتان بدهد و او هم یک لیمو و یک بطری شربت نعنا جلویتان گذاشت تا مدل‌تان شوند و نقاشی‌شان کنید. حالا به سمت موضوع بزرگ‌تر حرکت کنید: روزی که فهمیدید هنرمندید.
Elham khodadadi
نایپُل می‌گفت «سوژه‌های بزرگ و درخشان در درام‌های کوچک به بهترین شکل بازنمایی می‌شوند.» با توصیف بگومگویی سر نحوهٔ چیدن ظرف‌ها در ماشین ظرف‌شویی، از تنش‌های زندگی زناشویی پرده برمی‌دارید. گیاه آووکادویی که کارِ درخت کریسمس را برایتان می‌کند، تصویری از زندگی تازه‌تان در کالیفرنیا می‌سازد. اگر دربارهٔ روزی که کارگرها برای بردن وسایل‌تان آمدند حرف بزنید، از خرده‌ریزهای توی جعبه‌ها متوجه قصهٔ طلاق‌تان می‌شویم. جستار، با همهٔ کوتاهی‌اش، می‌تواند به لحاظ حقیقتی که ضمن قصه‌اش به ما می‌گوید بزرگ باشد. نمی‌توانید همهٔ چیزهایی را که دربارهٔ وداع با آدم‌ها یاد گرفته‌اید در مطلبی چهارصفحه‌ای بگویید اما می‌توانید دربارهٔ یکی از این وداع‌ها با ما حرف بزنید و بگویید از آن چه آموخته‌اید.
Elham khodadadi
بهتر کردنِ نوشته‌هایتان شبیه تصحیح سرویس زدن در تنیس است. چند وقتی به نظر می‌رسد نه شیوهٔ قدیمی‌تان به کار می‌آید و نه شیوهٔ جدید. اما کم‌کم شیوهٔ جدیدتر و بهترِ سرویس زدن جزئی از شما می‌شود. شگردهای جدید نوشتن هم همین‌طورند. کم‌کم چیزهایی می‌نویسید که هم حقیقی‌اند و هم، به لحاظ اصول زیبایی‌شناسی، رضایت‌بخش. و همین است که برایتان درآمد و شهرت و شکل‌های دیگرِ ارج و منزلت را به ارمغان می‌آورد.
Elham khodadadi
یاد گرفتم نوشتن کاری نیست که آسوده و راحت انجامش بدهی. این‌طور نیست که در باغی بنشینی و پرنده‌ها بالای سرت آواز بخوانند. با قلب گرمت شروع می‌کنی و حقیقت را، به هر شیوهٔ بی‌قاعدهٔ ممکن، روی کاغذ می‌آوری. بعد، چشم سرد و بی‌عاطفه‌ات را باز می‌کنی. چشم سرد می‌داند مطلبت باید جایی شروع شود، جایی تمام شود و در این فاصله، نوعی حس پیش‌رَوی به خواننده بدهد. می‌داند اولین پیش‌نویس احتمالاً بی‌نظم و درهم‌ریخته و تناقض‌آمیز است اما در نهایت باید الگویی علّی بر آن حاکم کنی. و می‌داند برای چنین کاری، باید به نوشته‌ات ساختار بدهی. همین حالا روی کلمهٔ «ساختار» در فایل وُردم کلیکِ راست کردم و این تعریف روی صفحه آمد: «نظام یا سازمانی متشکل از اجزای متقابلاً وابسته‌ای که مانند یک کل عمل می‌کنند.»
Elham khodadadi
ستون‌نویسی، مثل جستارنویسی، با وبلاگ‌نویسیِ گه‌گدار و پراکنده فرق می‌کند. مطلبی که برای روزنامه می‌نویسی باید چند عنصر داشته باشد: قصه‌ای برای گفتن، شیوه‌ای برای گفتن این قصه و دلیلی برای گفتنش. معمولاً همیشه نُه یا ده مطلب نصفه‌نیمه در آب‌نمک داشتم که هنوز چیزی در آن‌ها کم بود، مثل تکه‌های مرغی که در سس می‌خوابانی تا بعداً کباب‌شان کنی. مثلاً دربارهٔ خلافکاری که خرابی ماشینش باعث شده بود حین فرار گیر بیفتد، دو صفحه می‌نوشتم. بعد، صبر می‌کردم تا دو صفحهٔ دیگر هم بهش اضافه کنم؛ دو صفحه‌ای که امیدوار بودم مقصود اصلی‌ام را ـ‌که هنوز نمی‌دانستم چیست‌ـ بگویند.
Elham khodadadi
پیشرفت‌تان را با چیزهایی که دربارهٔ خوب نوشتن یاد گرفته‌اید اندازه بگیرید نه با انتشار نوشته‌هایتان در دنیای بیرونی. از خودتان بپرسید حالا از تصویرهای بیشتری استفاده می‌کنم؟ تمرکزم بیشتر شده؟ مضامین نوشته‌هایم عمیق‌ترند و بهتر آن‌ها را می‌پرورانم؟ به نوشتن خو گرفته‌ام؟ و از همه مهم‌تر، هنوز موقع نوشتن بهم خوش می‌گذرد؟
Elham khodadadi
شخصی‌نویسی نوعی طبیعی بودن و صداقت هم دارد که به دلم می‌نشیند. شخصی‌نویسی بحث و جدل را متوقف می‌کند. وقتی تعریف می‌کردم موقع سقط جنینم در هفده‌سالگی چه حسی داشته‌ام، کسی نمی‌توانست با من درباره‌اش جروبحث کند. کسی نمی‌توانست تجربه‌ام یا حسی را که درباره‌اش داشتم انکار کند. خوش‌اقبال بودم و چیزی که دوست داشتم درباره‌اش بنویسم ـ‌مسائل عادی و شخصی‌ـ به مذاق دوره‌ای که در آن به دنیا آمده بودم خوش می‌آمد، دوره‌ای پر از اشتیاق به قصه‌های واقعیِ زندگیِ آدم‌های دیگر.
Elham khodadadi
به خودم می‌گفتم ویراستاری معرکه است. از همهٔ آن ناهارهای کاری و همهٔ لباس‌های رسمی سیاهم لذت می‌بردم. در عین حال، همیشه دلم غنج می‌زد یکی از آن نویسنده‌هایی باشم که در ساعت‌های عجیب و غریب می‌آمدند و می‌رفتند؛ جوری که انگار به کشتیِ سرگردان‌شان گفته‌اند آن بیرون لنگر بیندازد یا از کاخ زمستانی‌شان بیرون زده‌اند تا نوشته‌هایشان را بیاورند و برای ویرایش به ما بدهند.
Elham khodadadi

حجم

۷۴۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۷۴۵٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۱۳۵,۰۰۰
۱۰۸,۰۰۰
۲۰%
تومان
صفحه قبل۱۲
۳
صفحه بعد