بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب توبه شکن | طاقچه
کتاب توبه شکن اثر زهرا قاسم زاده (گیسو)

بریده‌هایی از کتاب توبه شکن

امتیاز:
۳.۷از ۱۰۸ رأی
۳٫۷
(۱۰۸)
وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحیم «و من توبه پذیر مهربانم»
روژینا
«یاد تو افتادم، «توبه» رفت از یادم جان خسته‌ام را، به دست تو دادم با چشمان بسته، به پایت افتادم دور از عشقت حالا، در دستان بادم چه آسان شکستم، آن عهدی که بستم محکم‌تر گرفتم، دستت را در دستم گفتم درد من را درمان کن که خستم دردم را ندیدی، من توبه شکستم! من توبه شکستم! لعنت به آن لحظه که چشمم به چشم تو دوختم نفرین به آتش عشقی که من در آن سوختم! سوختم، سوختم...! »
روژینا
ـ یه نگاه به دور و برت بنداز! این‌جا جای یه دختر تنهاست؟ وسط این جاده؟ با این‌همه برو بیای همه نوع آدمی!؟ صدایش ناخودآگاه بالا می‌رود و ساعتش را جلوی چشم قاصدک می‌گیرد: ـ ساعت‌و نگاه کردی تو؟ می‌فهمی تو؟ متوجهی یا هنوز اون الکل کوفتی راه و چاه نشونت داده؟! قاصدک با داد آخر او بی‌اراده قدمی عقب می‌رود. محمدمتین دندان روی هم می‌فشارد و دست مشت می‌کند. می‌شنود صدای داد دخترک را؛ مانند خودش منفجر می‌شود و می‌گوید: ـ جا نداشتم!
Yasi
کاش مثلا دنیا هم قصه‌های رنگارنگ ننه‌تاج بود و قاصدک از این خانه فرار می‌کرد و کسی نجاتش می‌داد. کسی که نامش شاهزادهٔ رویاها بود و با یک اسب سفید! اصلا اسبش که مهم نبود. رنگش هم مهم نبود. فقط کاش کسی بود و حتی بی اسب و بی هیچ چیزی، فقط کاش بود! دلش خنده می‌خواهد که برای حال خود بخندد و نایش را هیچ ندارد، وگرنه قهقهه می‌زد وسط برهوت آن کوچه برای این زندگی و این حال خود!
Yasi
به این سکوت‌های او عادت داشت. معین همیشه می‌خندید و می‌گفت از کوچکی خیلی‌ها فکر می‌کرده‌اند برادرش لال است. از بس که کم حرف می‌زند و اگر هم می‌زند، برعکس معین با آرامش حرف می‌زند!
Yasi
ـ یه سری دردا فقط واسه فراموش نشدنن، فراموشی اونی که باید فراموش می‌کردی و نکردی!
NilGooN
«من پریشان شدهٔ موی پریشان توام! کفر اگر نیست بگویم... که مسلمان توام!»
NilGooN
«آدم‌های امن!» بی‌شک همان‌هایی هستند که می‌توانی همه‌چیز را بی‌کم و کاست به آن‌ها بگویی و هیچ واهمه نداشته باشی از قضاوت و یا تحقیر و یا زخمی که بر تنت کاشته شود. چرا که یا نمی‌گذارند و یا... یا ندارد، می‌گویی و هیچ قضاوت و تحقیر نمی‌شوی، هیچ!
NilGooN
«عشقت چرا تاوان من شد؟ رفتی غمت، پایان من شد!»
کاربر ۶۷۸۶۰۶۹
مکث می‌کند. دلش دیواری می‌خواست برای سر در آن کوبیدن، بارها و بارها.
Yasi

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۹۶۰ صفحه

حجم

۱٫۰ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۹۶۰ صفحه

قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
۷۵,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد