«چیزی که در جستوجوی آن هستی، بهغایت به تو نزدیک است و از خیلی وقت پیش، به ملاقاتت آمده است.»
الهام
بهگفتهٔ یونگ، اندیشههای فرد، حتی اندیشههای ناآگاهانهٔ او، آن فرد را میسازد
الهام
طبیعت به تو زندگی و هر آنچه نیاز داری، میدهد. تو نیرویی فوقالعاده، روحی عظیم و انرژیِ شگرفی درونت داری. به این موهبتها اعتماد کن و ارتباط خود را با آنها حفظ کن. ایمان داشته باش که همواره تو را بهسوی بهترینها و صحیحترین راه هدایت میکنند. هرگز انسان دیگری را آزار مده و در همه حال با نیروی عظیم درونت صادق باش و بدان که هرگز تنها و بدون نقشهٔ راه نخواهی ماند.
الهام
دو حقیقت مهم مرا بهسوی مکتب یونگ و تحصیل آن سوق داد. حقیقت اول نوع گرایش و روششناسی این مکتب در مواجهه با روح و حقیقت دوم نقش این مکتب در درک معنای زندگی بود.
الهام
فقط با کمی تأمل میتوان فروتنی یونگ دربرابر مسائل ناشناخته، احترام او به جدایی کامل از دیگران و توانایی روحی او در تحمل تضادها را بهوضوح دریافت و آن را با قطعیتِ برخی از متعصبان مذهبی مقایسه کرد که به حذف داستان تور و صاعقههایش از متون کلیسایی منجر شد. شاید پیششرط لازم برای داشتن زندگی مذهبی آگاهی به اولویت زندگی درونی یا همان گسترهای باشد که تصویر خداوند در آن فعال است و به حیات خود ادامه میدهد. هنگامیکه مفهوم خدا در درون انسان تجربه و درک نشود، بهناچار تصویر او نیز به بیرون فرافکن میشود. یونگ معتقد است:
چنین تصاویری کاملاً بهطور خودبهخودی شکل میگیرد و حتی اگر بازنمود بیرونی آنها تغییر کند، این تصاویر محو نخواهند شد... در این مواقع است که خودآگاه میپندارد که خدایان خود را گم کرده است؛ درحالیکه این خدایان هنوز هم جایی درون ما زندهاند و فقط به شرایطی نیاز دارند تا بتوانند با تمام قوا به جایگاه پیشینشان بازگردند.
الهام
ما بیشتر تمایل به ویرانی داریم تا تغییر
و ترجیح میدهیم در ترسهایمان بمیریم
تا اینکه از آن لحظههای سخت عبور کنیم
و اجازه دهیم توهماتمان بمیرند.
کاربر ۷۰۶۲۱۶۴