بریده‌هایی از کتاب واژه نامه حزن های ناشناخته

اما اگر درنهایت خود را در وضعی بیابیم که چیزی برای گفتن نداشته باشیم، در وضعی که هیچ‌چیز بدیعی برای افزودن بر آنچه اکنون هست در دستانمان نباشد و فقط بیهوده در محدودهٔ مرزهایی زیسته باشیم که دیگران مدت‌ها قبل بر جا گذاشته‌اند، مثل این خواهد بود که ما هرگز این‌جا نبوده‌ایم.

این روزها که از اندوهِ سخت سخن می‌گوییم، اغلب معنای «ناامیدی» را در ذهن داریم، که به معنای واقعی کلمه با عبارت «نداشتن امید» تعریف می‌شود. اما اندوه واقعی درواقع عکس این معنا را می‌رساند؛ فرازی پرشور که به یادتان می‌آورد زندگی تا چه حد زودگذر و اسرارآمیز و پایان آن تا چه میزان مبهم است.

ما هزاران‌هزار کلمه برای توصیف انواع مختلف سهره‌ها و قایق‌ها و زیرجامه‌های تاریخی داریم، اما برای به‌تصویرکشیدن ظرافت‌های دلپذیر تجربهٔ بشری چیزی جز واژگان اولیه و بدوی نداریم.

شما اینجایید تا بلعیده شوید و هنگامی که شکست خوردید یا به شما خیانت شد یا شما را ترک کردند یا زخم خوردید یا مرگ به شما نزدیک شد، زیر درخت سیبی بنشینید و به صدای افتادن سیب‌های رسیده‌ای گوش بسپارید که روی زمین بر هم تلنبار می‌شوند و شیرینی‌شان هدر می‌رود. به خود بگویید تا آن‌جا که توانستید طعم آن‌ها را چشیدید.

سولیزیوم solysium /soh-lee-zee-uhm/ اسم. توهم عنان‌گسیختهٔ تنهاماندن برای مدتی طولانی؛ گویی احساس می‌کنید ساعت‌ها به روزها بدل شده‌اند، تا زمانی که فرهنگی کوچک و عجیب با خرافات مختص به خود و تاریخ‌های متناوب و گویشی نیمه‌پچ‌پچ که همه به شما تعلق دارند، در ذهنتان شکل بگیرد. فرهنگی که پوچیِ بی‌قیدش عجیب رهایی‌بخش است، اما سازگاری مجدد با سختگیری‌ها و ابهامات زندگی اجتماعی معمول را بسیار دشوارتر می‌سازد. برگرفته از کلمهٔ انگلیسی سولیتاری /solitary/، تنها بودن، با خود بودن + اسایلم /asylum/، آسایش‌گاه برای بیماران روانی + الیزیوم /Elysium/، مفهومی معادلِ بهشت در یونان باستان.

سیمپتومِینیا symptomania /simp-tm-may-nee-uh/ اسم. این وهم که تشخیص دقیق و مبسوطی وجود دارد که نوع شخصیت شما را با دقت تمام نشان می‌دهد و ایرادات و تناقضات پرشمارتان را در قالب مضمونی واحد به هم پیوند می‌دهد. شاید این امر لزوماً آشفتگی ذهنی شما را چاره نکند، اما دست‌کم به شما اجازه می‌دهد علامت مشخص کوچکی بر آن نصب کنید تا مردم بدانند باید آن را دور بزنند و از کنارش عبور کنند.

الس‌وایز elsewise /ehls-vayz/ صفت. حیرت از غرابت تلخ و حزن‌انگیز خانه‌های دیگران، که بو و حسی بسیار متفاوت با خانهٔ شما دارد؛ مشاهدهٔ جزئیات فضای زندگی خصوصی آن‌ها، ملاحظهٔ تشریفات مختصر روزانه‌شان، شکل چیدمان متعلقات، عکس‌های قاب‌شده از افرادی که هرگز با آن‌ها آشنا نخواهید شد. برگرفته از کلمهٔ اِلس /else/، دیگر + وایز /wise/، عاقل، با اشاره به.

اسلیپ‌فست slipfast /slip-fahst/ صفت. اشتیاق به ناپدیدشدن کامل؛ ذوب‌شدن در میان جمعیت و نامرئی‌شدن، تا بتوانید در جهان باشید و جهان را ببینید، بی‌آن‌که نیاز باشد در آن مشارکت کنید؛ آزادانه در گفتگوها حاضر باشید، بی‌آن‌که هرگز ردپایی از خود برجا بگذارید، آزادانه در اعماق همه چیز شیرجه بزنید، بی‌آن‌که نگران شلپ‌وشلوپ و سروصدای آن باشید. ترکیبی از کلمهٔ اسلیپ /slip/، رفتن و دور شدن در خفا + فست /fast/، مقاوم در برابر حمله.

ناتوانی در تصمیم‌گیری دراین‌باره که موقعیت شما در واقع تا چه اندازه سزاوار همدردی است، با علم به این‌که بسیاری از مردم در شرایطی بسیار بدتر و برخی دیگر در شرایطی بسیار بهتر قرار دارند، که برخی برای رسیدن به حال حاضرِ شما به سال‌ها روان‌درمانی نیاز دارند، درحالی‌که برخی دیگر آن را حتی سزاوار ثبت در دفتر خاطرات روزمرهٔ خود نمی‌دانند. برگرفته از کلمهٔ فرانسوی سوسیس /soucis/، مصائب + اینسوسینس /insouciance/ بی‌اعتنایی، سهل‌انگاری. چه کسی می‌داند که باید از انسانی معمولی انتظار چه میزان از طاقت و تحمل داشت؟ شاید زندگی انسان چنان سخت و نامساعد باشد که همهٔ ما سزاوار قدری همدردی باشیم. یا شاید زنده‌بودن به‌خودیِ‌خود موهبتی چنان بزرگ است که هیچ‌یک از ما حق شکوه و ناله نداریم.

لایدن‌فرویده leidenfreude /lahyd-n-froi-duh/ اسم. احساس آرامشی متناقض زمانی که اتفاق بدی برایتان می‌افتد که انتظارات شما را از خودتان دائماً کم می‌شود و قهرمانی گمنام را به بازندهٔ ضعیفی بدل می‌کند که حمایت از او بسیار ساده‌تر است. برگرفته از کلمهٔ آلمانی لایدن /Leiden/، رنج + فرویده /Freude/، شادی. این کلمه را با کلمهٔ شادن‌فرویده /Schadenfreude/ مقایسه کنید؛ به معنای شادی از مصیبت دیگران.