بریدههایی از کتاب لذت خواندن در عصر حواس پرتی
۱٫۶
(۱۴)
«هدف از کتابها مبارزه با تنهایی است»
niloufar.dh
میخواستم خودم را گم کنم؛ میخواستم بخوانم. بهجای پر کردن جاهای خالی، میخواستم جای خالیای باشم که پر میشوم.
boogi.lu
هیو مشخصاً اصرار میورزد که طالبِ خواندن باید فضیلت فروتنی را در خود پرورش دهد: «فروتنی برای خواننده سه آموزه دارد که اهمیتی ویژه دارند: نخست اینکه او هیچ دانش یا نوشتهای را بههیچوجه خوار نشمارد. دوم، از آموختن از هیچکس اکراه نداشته باشد. سوم، زمانیکه خودْ دانایی به کف آورد، در هیچکس به دیدهٔ تحقیر ننگرد».
niloufar.dh
خواندن کتابها میتواند بسیار لذتبخش باشد. خواندن یکی از خوشیهای بزرگ انسانی است
شکوفه صبح
«در کتابها مردگان را مییابم که انگار زندهاند؛ در کتابها آینده را میبینم؛ در کتابها جنگافروزیها شروع میشوند؛ از کتابها قوانین صلح پدید میآیند. همه چیز فاسد شده و در زمان میپوسد؛ کیوان دست از بلعیدن کودکانی که خود میزاید بر نخواهد داشت؛ تمام افتخار جهان در فراموشی مدفون خواهد شد، مگر اینکه خداوند برای میرایان مرهم کتاب را فراهم آورد»
niloufar.dh
آلبرتو مانگوئل میگوید: «هستیِ متن هستیِ خاموش است، خاموش تا لحظهای که خوانندهای آن را میخواند. تنها زمانی که چشمان توانا با نشانههای روی کتیبه تماس برقرار میکنند متن به حیات فعال پا میگذارد. نوشتار وابستهٔ سخاوت خواننده است».
boogi.lu
طی چند سال گذشته، این احساس ناخوشایند را داشتهام که کسی، یا چیزی، دارد مغزم را دستکاری میکند، مدارهای عصبی را از نو نقشهکشی و حافظه را از نو برنامهریزی میکند. ذهنم در حال ازدسترفتن نیست -آنقدر که عقلم قد میدهد- اما دارد تغییر میکند. دیگر آنگونه که پیش از این فکر میکردم فکر نمیکنم. شدیدتر از همیشه موقع خواندن آن را احساس میکنم. سابقاً غرقشدن در یک کتاب یا مقالهای بلند برایم آسان بود. ذهنم درون روایت یا پیچشهای بحث گیر میافتاد و ساعتها در میان تکههای بلند نثر میگشتم. اما اکنون پس از دو یا سه صفحه کمکم تمرکزم به هم میریزد؛ بیقرار میشوم، سررشته را از دست میدهم و دنبال کار دیگری برای انجامدادن میگردم. احساس میکنم که همیشه دارم ذهن ولگردم را خِرکشان به سر متن بر میگردانم.
Narjesbn
«فقط با قدرت ذهنتان بر روی نمادهایی که پیش رویتان است بهنحوی عمل میکنید که بهتدریج خود را از وضعیت فهم کمتر به وضعیت فهم بیشتر ارتقا میدهید»
fataneh1351
آن پسر حقیقتاً فریفته بود، گمشده در داستان، هیجانزدهٔ آن؛ باقی جهان، حتی خورشید صبحگاه روی دریا و جزیرههایی که مثل نقطه در تنگه پراکندهاند، برایش هیچ بود. و تنها آن کسانی که آن جذب تام و تمام خویشتن در چیزی دیگر، چیزی زیبا را تجربه کردهاند میدانند که معنای قراردادن این استعداد در جایی دیگر چیست؛ تنها ما اضطرابی را میشناسیم که ناشی از این هراس است که ممکن است هرگز دوباره آن را تجربه نکنیم.
boogi.lu
حجم
۲۳۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۲۳۳٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد