هیچ کس نمیدانست مشکل کجاست و بدتر آن که هیچ کسی تلاشی برای دانستن آن انجام نمیداد.
Mohammad
"دستور میدهم برایت یک کالسکه را آتش بزنند و زن هرزهای که لباس زنان اشرافی را برتن کرده است داخل آن قرار دهند. این زن در میان شعلههای آتش و دود سیاه در حالی که از درد و رنج تقلا میکند، خواهد مرد. به تو تبریک میگویم یوشی هیده، چه کسی غیر از بزرگترین نقاش این سرزمین میتوانست به چنین چیزی بیندیشد؟ "
Hanieh Sadat Shobeiri
هیچ کس نمیدانست مشکل کجاست و بدتر آن که هیچ کسی تلاشی برای دانستن آن انجام نمیداد.
wandering guy
قبلا شنیده بودم که هرگاه سخن از نقاشی به میان میآید یوشی هیده رفتاری چون مجانین پیدا میکند، اما دیدن چشمهای او در این لحظه تردیدم را تبدیل به یقین نمود.
wandering guy
هنگامی که یک بار اربابش به شوخی به او گفت"انگاری شعار تو این است که هرچه زشتتر بهتر. "یوشی هیده پیر هم لبهای سرخ و زشتش را گشوده و لبخندی زده و متکبرانه پاسخ داده بود"بله سروم، درست است. نقاشان دیگر چنان بیاستعدادند که نمیتوانند زیبایی موجود در زشتی را درک کنند. ”باید بگویم چه او بهترین نقاش این سرزمین بود یا نبود، بعید است که بتواند چنین خودستایی غیرمعقولی را در حضور اربابش انجام دهد! جای تعجب نیست که شاگردش در پشت سر، او را چیراایجو مینامید! چیراایجو نام دیو دماغ درازی است که سالها قبل، از چین براه افتاد تا گناه تکبر را در همه جا بگستراند.
wandering guy
و هنگامی که عاقبت کانداتا همچون تکه سنگی در تالاب خون سقوط کرد، او در حالی که اندوه بر چهرهاش نشسته بود به قدم زدنش ادامه داد. کانداتا در این اندیشه بود که تنها خود را نجات دهد و در تنبیه نامهربانیاش دوباره به قعر جهنم بازگشت. چقدر این کار در نظر شاکیامونی زشت جلوه میکند!
ریحانه
محبت یوشی هیده به دخترش را تنها با یک کلمه میتوان وصف کرد: عشق. او هیچ گاه تلاش نمیکرد شوهر خوبی برای دخترش بیابد. البته حمایت او به این محدود نمیشد، وحتی هنگامی که فرد ناشایستی قدم پیش مینهد و درخواست ازدواج میکرد، یوشی هیده تعدادی اراذل را استخدام میکرد تا او را کتک بزنند.
wandering guy