تو خوب و بد را از چند منبع میگیری: عرف، شرع، منطق، تجربه، قانون، احساس. وقتی که چارچوب ارزشگذاری کسی ثابت نباشد، رفتارهایش احمقانه میشود؛ با یک سیستم ارزشگذاری کاری انجام میدهد و با سیستم دیگری پشیمان میشود. مثلاً با سیستم عرفی کاری میکند که بهنظرش درست است. مثلاً مهمانی میدهد و بعد با سیستم منطقی به خودش فحش میدهد که چرا این کار را کرد. با سیستم ارزشگذاری احساسی به کسی نزدیک میشود، با سیستم ارزشی شرعی خودش را لعنت میکند و عذابوجدان میگیرد. وقتی سیستم ارزشگذاری ثابت نیست، چنین مشکلاتی پیش میآید. اولین قدم: بالاخره یکی را انتخاب کن. خوبوبدت را از یک جا بگیر، تا بالاخره بفهمی کاری که الآن میکنی درست است یا نه.
زهرا حاتمی
هیچ چیزی در دنیا برایت مهم نیست، فقط این مهم است که یکی بگوید «من با تو هستم، من پشتسر تو هستم، با تویی که هیچ چیزی نداری، با تویی که فقط تویی، بدون شغل، بدون خانه، بدون خانواده و بدون هر کوفتی. من پشتسر تو هستم، هرچند خائن باشی و دلت جای دیگری هم برود. دستت را بگذار توی دست من و فقط نفس بکش».
زهرا حاتمی
نگرانی کسی ازنظر واقعی، هیچ تفاوتی در وضعیتت ایجاد نمیکند. چه بیخیالی کسی نسبت به تو چه همدردی کسی که دل میسوزاند، حتی کمی از درد درونی تو را کم نمیکند. اما تو فکر میکنی که این همدلی همهچیز یک زندگی است. نمیفهمی دو است. دو یعنی اول دروغ، دروغ شیرینی که حتی یک ذره از دردت را کم نمیکند.
زهرا حاتمی