بریدههایی از کتاب مثل نهنگ نفس تازه می کنم
۴٫۵
(۳۵۸)
رنجهایی هستند که باید آنها را پذیرفت و در آغوش کشید، برایشان معنایی جستوجو کرد و با معنای ناشی از رنج، لباس گرمی بافت. رنجهایی هم هستند که باید برای از بین بردنشان جنگید. من از رنجهای اجباری زندگی غمگینم، اما برای از بین بردن دستهٔ دوم میجنگم. من جنگجویی اندوهگینم. باید سر قالیچهٔ زندگی را بگیرم و تکان دهم. به دوروبر خانهام نگاه میکنم، به مبلهای قهوهایای که امیریل پسندید و من مثل موجودی که هیچ سلیقهای از خودش ندارد، لبخند زدم.
- اگه تو دوس داری، حتماً خوبه.
و نگاه میکنم به باقی وسایلی که یک زن مرده خریده بود. اما این زن حالا زنده است و میخواهد زندگی کند. آن نفخهای که در جان علی و ریحانه دمیده شد، گرچه پس از رنجِ بسیارِ زایش، بالاخره نشان داد که من هم ریههایی برای نفس کشیدن دارم، مثل آن وقتها که معاون یک سازمان بودم.
neg
تنهایی چیز بدی نیست. آدم تنهایی میتواند آواز بخواند، بخندد، بمیرد. آدم حتی تنهایی به دنیا میآید. تنها که هستی، بیتوقعی از اینکه استکانی چای به دستت بدهند یا نان گرمی در سفرهات بگذارند. تنهایی چیز بدی نیست. خدا هم تنهاست.
کاربر ۸۴۴۵۶۱
وقتی دردی تکرار میشود و آدم میبیند که از آن نمردهاست، گستاخ میشود. حتی میتواند به درد دهانکجی کند.
ام ریاحین
«این خداست که تصمیم میگیرد تو را کجای قالی زندگی ببافد، گلی درشت وسط قالی یا برگی ریز در حاشیه.»
amira
گوشتی که در دهانش میجنبد، خندهدار است. میلرزم. فقط این آدمها هستند که میتوانند
کاربر ۵۹۳۵۲۳۱
فهمیدن درد دارد، اما شکر هم دارد. شکرانهٔ فهمیدن صبر است و صبر با همهٔ تلخی و سختی، میوهٔ شیرین شعف را به بار میآورد
شیرین
«پیامبر فرمودهاند که فرزند هفت سال اول زندگی سید و آقا، هفت سال دوم فرمانبردار و هفت سال سوم وزیر و مشاور است.»
شیرین
«مادر هر کاری کنه بچهها یاد میگیرن.»
شیرین
تکرار کن تو مسئول انتخابها و تصمیمهایت هستی. نه بگو به هر حسی که تو را از حرکت بیندازد. احساسهایی که بهجای رفتن، تو را به نشستن فرامیخوانند نمیتوانند منشأ الهی داشته باشند
شیرین
فکرهای اشتباه احساسهای اشتباه تولید میکنند و انسان با احساسهایش زندگی میکند
شیرین
«مادر هر کاری کنه بچهها یاد میگیرن.»
نور
یومّا میگفت: «وقتی از شوهرت دلچرکی، از شیطون به خدا پناه ببر. شیطون از دعوای زن و مرد خوشش میآد.»
نور
چون فهم مثل میوه باید آرامآرام برسد. طول میکشد تا آدم بفهمد چیزهای مهمتری توی این دنیا برای حرص خوردن هست.
نور
این من بودم که بیش از نیاز آدمهای اطرافم، توی کاسهیشان مهر میریختم و وقتی سرریز میشد، بالای سر مِهرِ بر زمین ریخته شیون و زاری میکردم.
نور
صدای کلکلشان را میشنوم، اما نه مثل اوایل سعی میکنم نشان دهم که از هیچچیز ناراحت نمیشوم و نه مثل این اواخر از همهچیز ناراحت میشوم. از علی دفاع نمیکنم. گاهی توجه نکردن بهترین راهحل برای خاموش کردن یک رفتار است
نور
عقاب تیزبینه. از دور میبینه و قدرتمنده. این توانایی توی زنهایی مثل سایکی خیلی کمه، چون اونا بهشدت درگیر امور شخصی و جزئیاتند. اونا جنگل رو نمیبینند، ازبس که پرِ درخته. از دور دیدن به زنها کمک میکنه که کلیات رو ببینند. اونا باید فقط جزئیات مهم رو درک کنن و متوجه بشن که واقعاً چی براشون اهمیت داره. زنها با درک کلیات، میتونند زندگی رو اونجور بسازن که میخوان.
نور
- لطفی که به منّت و کنایه آلودهش کنی مث آبیه که توی کاسهٔ کثیف به کسی تعارف کنی، به درد هیچکس نمیخوره.
در خودم فرومیروم. بیبی ادامه میدهد: «به حرف بد هم باید خوب فکر کرد، بعد به زبون اُورد. تازه اگه به زبون اُوردنش دردی رو افاقه کنه. گاهی هم آدم میتونه درد رو نگه داره تو خودش تا همون درد درمونش بشه.»
نور
زنی که مردش میداند عاشق اوست مثل شطرنجبازی است که شگردهایش لو رفته.
نور
بهقول بیبی، آدم خون توی گلویش را اگر نتواند قورت دهد، جلو بقیه تف هم نمیکند.
نور
کار ما عشق است و ما را بهر آن آوردهاند / هرکسی را بهر کاری در جهان آوردهاند
نور
حجم
۴۷۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۸۴ صفحه
حجم
۴۷۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۴۸۴ صفحه
قیمت:
۹۵,۰۰۰
۲۸,۵۰۰۷۰%
تومان