بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ابن مشغله (داستان یک زندگی، جلد اول) | صفحه ۸۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ابن مشغله (داستان یک زندگی، جلد اول)

بریده‌هایی از کتاب ابن مشغله (داستان یک زندگی، جلد اول)

۴٫۰
(۱۷۸۵)
امّا ما می‌کوشیدیم که خسته نشویم. و همین کوشش دائمی، خسته و خسته‌ترمان می‌کرد. با این همه می‌گفتیم‌: «وضع، بالاخره روبه‌راه می‌شود.»
سیما
مجلّل زندگی نمی‌کردیم؛ به هیچ وجه. امّا ساده زندگی کردن هم کار ساده‌یی نبود. بیش از نیمی از مجموع درآمد ما را کرایه خانه می‌بلعید.
سیما
مگر ما نباید در سلامت بخشیدن به جامعه‌ی خودمان سهمی داشته باشیم؟
سیما
با میل و رغبت ادای چیزی را درآوردن، نزدیک‌شدن به آن چیز است. شکّی نیست که بسیاری از ما، آدم‌های ضعیفی هستیم؛ فقط باید با تمام وجود و صمیمیّت‌مان قدرت را دوست داشته باشیم تا بتوانیم به آن نزدیک بشویم.
سیما
هر سازِش، یک عامل سقوط‌دهنده است؛ حالا چه مقدار باعث سقوط می‌شود مربوط است به نوع سازِش. و منظور من از «سازِش» ، فداکردن یک «باور» و «اعتقاد» است در زمانی که هنوز به صحّت آن باور و اعتقاد، ایمان‌داریم
سیما
آدم کلّه‌شقِّ مغرور، آدمی‌ست که به خاطر هدفی، ایمانی، اعتقادی، باوری… حاضر است به راحتی تمام زندگی و «خود» ش را فدا کند. بنابراین، یک آدم مغرور و یک آدم خودخواه هیچ وجه تشابهی با هم ندارند، و حتّی در تضاد با هم و در مقابل هم هستند.
سیما
من تا مدّت‌ها گنجشک روزی بودم و با جمع‌کردن پول از کتابفروشی‌ها روزگار می‌گذراندم.
سیما
درس و مدرسه را دیگر دوست نداشتم.
سیما
«داوطلب بی‌داوطلب. داوطلبی تمام شد. مگر ارتش یتیم‌خانه و گداخانه است که یک مشت آدم گشنه گدای بلاتکلیف بیایند و داوطلب خدمت مقدّس سربازی بشوند و بقیّه راست راست بگردند و عشق کنند؟
سیما
داوطلب خدمت سربازی شدم. خودش دو سال بود. در امان از شرّ بیکاری و یا دائماً در جستجوی کاربودن.
سیما
«قلب، خاک خوبی دارد. در برابر هر دانه که در آن بنشانی، هزار دانه پس می‌دهد. اگر ذرّه‌یی نفرت کاشتی، خروارها نفرت درو خواهی کرد. و اگر دانه‌یی از محبّت نشاندی،
سیما
من در ابتدای راه بودم، و به خوب شدن و خوب‌تر شدنِ همه چیز ایمان‌داشتم.
سیما
صحنه، مختصری هم سوررئالیستی می‌شد
سیما
(گاهی کار به شعاردادن می‌کشد. منتقدان بزرگ بر این عقیده‌اند که «نوشته نباید شعار باشد. باید ساده و راحت باشد. شعاردادن کار آدم‌های احمق است.»
سیما
اگر به راستی همه چیز باید دگرگون شود، یک دگرگونی اخلاقی و معنوی مقدّم بر همه چیز است. ما، دست‌کم، در این مورد خاص، دیگر احتیاجی به غرب نداریم. می‌توانیم برگردیم و مثل ایرانی‌های قدیم زندگی کنیم، یعنی رفتار کنیم. همین کافی‌ست.
سیما
در حالی که صمیمانه به ملّت گرسنه‌ی هند و رنج‌های سیاهان افریقا و بدبختی عظیم ملل عرب فکر می‌کنید __ آهسته آهسته ساندویچ عزیزتان را گاز می‌زنید و گاز می‌زنید و پرونده‌ها را ورق، ورق
سیما
برای اوّلین بار در عمرمان پشت میز مجلّلی نشستیم با دو تلفن به قرینه __ چپ و راست __ یکی سفید یکی سیاه. صندلی ما هم پایه‌ی چرخان داشت. خیلی هم نرم بود و وقتی رویش می‌نشستیم، بادش کم‌کم خالی می‌شد و ما به تدریج فرو می‌رفتیم و فروتر. خدا خیلی رحم کرد که بیش از اندازه فرو نرفتیم.
سیما
ماشاالله ماشاالله ما جوان‌های شهری همه خوش‌بیان، مؤدّب، خوش‌برخورد، خوش‌تیپ، نازنین و خلاصه همه‌چیز تمامیم و بیکاریم…
سیما
ما زائر دلشکسته‌ی این خاکیم. اگر امید را دمی رها نکردیم، نه بدان دلیل بود که آن را در خود داشتیم؛ بل بدان سبب بود که امید را چون ودیعه‌یی به دست ما سپرده بودند تا به دست دیگران بسپاریم. ما خواسته‌ییم که بی‌هیچ منّتی پل باشیم میان کویر و باغ __ به این امید که عابران خوب، از دشت سوخته، به سبز باغ درآیند. و دست‌های ما همیشه به پایه‌های در باغ بسته است __ مختصر فاصله‌یی ناپیمودنی…
کاربر ۳۳۱۸۶۱۹
اگر به راستی همه چیز باید دگرگون شود، یک دگرگونی اخلاقی و معنوی مقدّم بر همه چیز است.
mss

حجم

۹۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۹۶٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
تومان