بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب همسایگان | طاقچه
تصویر جلد کتاب همسایگان

بریده‌هایی از کتاب همسایگان

انتشارات:نشر تازه‌ها
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۷از ۹ رأی
۴٫۷
(۹)
آدم‌ها دوست دارند، ما شنونده چیزهایی باشیم که آنها تصمیم می‌گیرند به ما بگویند. دوست ندارند شما از آنها چیزی بپرسید و آن وقت مجبور به گفتنِ جوابِ سؤال‌ها بشوند و در نهایت، شما شنونده چیزی باشید که می‌خواهید بدانید.
هلیا D:
حتی ساده‌دل‌ترین آدم‌ها هم سیاست‌مدارند. فقط فرق اینجاست که آدمِ ساده‌دل نمی‌داند سیاست‌مدار است و آدمِ تیز می‌داند سیاست‌مدار است.
هلیا D:
آدمی که در سی سالگی می‌میرد، از گذشته‌ای که داشته، رنج نمی‌بیند، بلکه از آینده‌ای که فرصت نکرده ببیند، درد می‌کِشد. آدمی هم که در هفتاد سالگی می‌میرد، از آینده‌ای که فرصت نکرده ببیند، رنج نمی‌بیند، بلکه از گذشته‌ای که داشته، درد می‌کِشد. این تفاوتِ مرگ در جوانی و پیری است.
کاربر
این تنهایی چیست که وقتی آدم‌ها دچارش می‌شوند، می‌خواهند از چنگِ آن فرار کنند و وقتی هم گرفتارش نیستند، می‌خواهند آن را به چنگ بیاورند؟
lilipa
«کاش وقتی مرجان مُرد، آدمی مثل تو پیشم بود. تو دلداری نمی‌دی. تو با آدم گریه نمی‌کنی. تو نمی‌گی بسه، نَکُش خودت رو. نمی‌گی می‌ری پیش بچه‌ت، تو بهشت. آدمی رو که عزیزش مُرده، نباید دلداری داد. باید نگاهش کرد. باید شنیدش. حتی آب و دستمال هم نباید بهش داد. حتی نباید باهاش گریه کرد. باید نگاهش کرد. آدم وقتی می‌ره فیلم می‌بینه، چکار می‌کنه؟ می‌شینه نگاه می‌کنه تا فیلم رو خوب بفهمه. تو آدمِ دل مُرده رو می‌فهمی.»
کاربر
آدمی رو که عزیزش مُرده، نباید دلداری داد. باید نگاهش کرد. باید شنیدش. حتی آب و دستمال هم نباید بهش داد. حتی نباید باهاش گریه کرد. باید نگاهش کرد. آدم وقتی می‌ره فیلم می‌بینه، چکار می‌کنه؟ می‌شینه نگاه می‌کنه تا فیلم رو خوب بفهمه. تو آدمِ دل مُرده رو می‌فهمی.»
Rayan
بارها این شوقِ کودکانه، مرا از کارم انداخت و ناچارم کرد به جای آنکه در زمان حال، برای زمان آینده، کار بُکنم و چیزی در بیاورم تا نیازمندِ این و آن نشوم، بیایم و در زمان حال، برای خوش‌حالیِ آدمی تنها و خوش‌حالیِ خودم، که او هم تنها بود، تلاش کنم. من نمی‌دانستم این آمدن‌ها، ادامه می‌یابد.
هلیا D:
زنان همسایه، یک بار هم به صاحب‌خانه نگفتند که ما از صدای شادی‌هایشان لذت می‌بریم. فقط از دعواهایشان گفته بودند.
هلیا D:
وقتی آدمیزاد رنجی پی‌اش می‌دود، صبر دارد یا وقتی در پیِ رنجی می‌افتد؟ اگر درون آدمی، شکوفا باشد و هر احساسی، شناخته شده، و هر فکری، سرچشمه روشنی داشته باشد، از رنجِ پیش آمده یا رنجِ خودساخته نمی‌ترسد و با صبر و تدبیر، از این رنج به رنج دیگر سفر می‌کند. چنین انسانی به خود اجازه نمی‌دهد، ساکنِ رنج باشد.
lilipa
خیلی مسخره‌اس، می‌دونم، ولی زندگی همین مسخره‌بازی‌هاست.»
کاربر
تفسیرِ رازها، سبب آزارِ صاحب راز می‌شود. باید راز را شنید. همین. به رازِ شنیده شده، نباید زیاد فکر کرد. فکرِ زیاد به آن، آدم را وسوسه می‌کند که ماجرا را تفسیر کند و پس از تفسیر است که ممکن است، قضاوت رخ بدهد.
هلیا D:
«اندوه از دلِ شادی و شادی، از درونِ اندوه، زاییده می‌شود.»
هلیا D:
گذشته ما در ذهن و زبانِ حال و آینده ما جاری است.
lilipa
ما به سادگی، با کمی غم، پیر می‌شویم، در حالی که جوانیم و به سادگی با کمی شادی، جوان می‌شویم، در حالی که پیریم. اندوه و شادی، سن را به ریشخند می‌گیرد.
lilipa
زندگی، رنج‌هایی دارد، بی‌شمار، ولی آدمیزاد هم خودش دنبال رنج‌هایی به جز این رنج‌های بی‌شمار می‌گردد؛ رنج‌هایی که برای خودش باشد، به نام خودش.
lilipa
از چه دردهایی می‌ترسیم؟ چه دردهایی را دیده‌ایم که دیگران داشته‌اند؟ چه دردهایی را تجربه کرده‌ایم؟ وقت تجربه درد، چه واکنشی داشته‌ایم؟ در وقتِ هجومِ درد، به چه چیزهایی فکر کرده‌ایم؟» با جواب به این سؤال‌ها، هم‌زمان خودمان و دردمان را می‌توانیم بهتر بشناسیم. انگار که دردمان، پل است و ما با کشیدن درد، از این پل رد می‌شویم و به بخشی از خودمان می‌رسیم؛ فقط بخشی از خودمان. ما هیچ وقت نمی‌توانیم به همه بخش‌های خودمان، سر بزنیم. درون ما پُر لایه است، شبیه دریا.
lilipa
فهمیدنِ یک چیزهایی رو گذاشتن برای وقتِ پیری، وقتِ مریضی؛ وقتِ مرگ.
lilipa
اگر می‌خواهیم ببینیم خوب توانسته‌ایم دیگری را درک کنیم، باید ببینیم، خوب توانسته‌ایم از خودمان، فاصله بگیریم. فاصله گرفتن از خودمان برابر است با نزدیک شدن به دیگری. اینجاست که دیگر کسی را سرزنش نمی‌کنیم، برای کسی دل نمی‌سوزانیم، به او پیشنهادهای بی‌خاصیت نمی‌دهیم، او را به صبوری فرانمی‌خوانیم، بلکه می‌آییم و مثل او درباره دردی حرف می‌زنیم که او دارد آن درد را می‌کِشد.
lilipa
تُف به عشق، عشقِ لعنتی، که بعد از مرگِ یک نفر که باهاش بودی، باز می‌تونه تو وجودت ادامه پیدا کنه.
lilipa
وقتی شما حرف دیگران را بشنوید، دیگران هم با شنیدن حرف شما، حرف شنیدنتان را جبران می‌کنند.
lilipa

حجم

۸۶٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

حجم

۸۶٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

قیمت:
رایگان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد