بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب همسایگان | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب همسایگان اثر ابوذر هدایتی

بریده‌هایی از کتاب همسایگان

انتشارات:نشر تازه‌ها
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۷از ۹ رأی
۴٫۷
(۹)
ما به سادگی، با کمی غم، پیر می‌شویم، در حالی که جوانیم و به سادگی با کمی شادی، جوان می‌شویم، در حالی که پیریم. اندوه و شادی، سن را به ریشخند می‌گیرد.
lilipa
زندگی، رنج‌هایی دارد، بی‌شمار، ولی آدمیزاد هم خودش دنبال رنج‌هایی به جز این رنج‌های بی‌شمار می‌گردد؛ رنج‌هایی که برای خودش باشد، به نام خودش.
lilipa
از چه دردهایی می‌ترسیم؟ چه دردهایی را دیده‌ایم که دیگران داشته‌اند؟ چه دردهایی را تجربه کرده‌ایم؟ وقت تجربه درد، چه واکنشی داشته‌ایم؟ در وقتِ هجومِ درد، به چه چیزهایی فکر کرده‌ایم؟» با جواب به این سؤال‌ها، هم‌زمان خودمان و دردمان را می‌توانیم بهتر بشناسیم. انگار که دردمان، پل است و ما با کشیدن درد، از این پل رد می‌شویم و به بخشی از خودمان می‌رسیم؛ فقط بخشی از خودمان. ما هیچ وقت نمی‌توانیم به همه بخش‌های خودمان، سر بزنیم. درون ما پُر لایه است، شبیه دریا.
lilipa
تُف به عشق، عشقِ لعنتی، که بعد از مرگِ یک نفر که باهاش بودی، باز می‌تونه تو وجودت ادامه پیدا کنه.
lilipa
وقتی شما حرف دیگران را بشنوید، دیگران هم با شنیدن حرف شما، حرف شنیدنتان را جبران می‌کنند.
lilipa
آدمی رو که عزیزش مُرده، نباید دلداری داد. باید نگاهش کرد. باید شنیدش.
lilipa

حجم

۸۶٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

حجم

۸۶٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

قیمت:
رایگان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد