بریدههایی از کتاب مدیریت وقت اضافه
۴٫۷
(۶)
به اطراف خود نگاه کنید و از خود بپرسید «آیا آنچه که الان انجام میدهم من را به سمت آیندۀ ایدهآلم سوق میدهد؟»
.
باید همیشه با «چرا» ها آغازکنید. میتوانید با به کار گرفتن تکنیکهای مدیریت زمان، کارآمدتر شوید اما کارآمد شدن در کارهایی که برای شما بی معنا هستند فایدهای ندارد زیرا فقط احساس ناامیدی، بیزاری و اضطراب شما را افزایش میدهد. بنابراین اولین سوالی که باید پرسید این است که: هدف شما از انجام کاری که مشغول آن هستید چیست و در زندگی چه چیزهایی بیشترین ارزش را برای شما دارند؟
.
هر چه زمان پربارتری داشته باشید، کارآمدی و بازدهتان افزایش مییابد، بهرهوری، عملکرد و پاداشتان را زیاد میکند، رضایت شما را بیشتر خواهد کرد و در نهایت موقعیت، قدرت و اعتبار شما در زندگی افزایش میدهد.
.
شعار ما این است «وانمود کنید تا به عینیت برسد.» بتدریج خود پنداریتان را تغییردهید. در مورد خودتان همانطور فکر کنید که میخواهید باشید. خودتان را یک برنده و کاربر قوی تصورکنید. به یاد داشته باشید که تمام فعالیتهای شما نتیجه چگونگی استفاده شما از زمانتان است.
.
شما تنها موقعی احساس خوبی میکنید، احساس عزت نفس بالایی دارید و احساس میکنید انسان مفیدی هستید که فعالیتهای روزانۀ شما با ارزشهایتان سازگار باشد. در حقیقت، اغلب فشارها، نگرانیها، تنشها و یأسها به دلیل این است که شما یک کاری انجام میدهید در حالی که کار دیگری برایتان ارزش محسوب میشود.
.
پس باید از خودتان این سوال را بپرسید: هدف من از انجام کاری که مشغول آن هستم چیست؟ چرا هر روز از خواب برمیخیزید؟چرا شغلی که دارید را انجام میدهید؟چرا شما در محلی که اینک مشغول کارهستید، کار میکنید؟ دلیلتان چیست؟
.
«قبل از اینکه کاری انجام دهید باید قبل از آن کارهای دیگری انجام دهید.» ممکن نیست مدیریت زمانیتان به درستی تحقق یابد مگر اینکه دقیقاً بدانید چه چیزی برای شما ارزش محسوب میشوند. زیرا مدیریت زمان خوب به معنای تحت کنترل درآوردن حوادث به صورت متوازن و انطباق دادن آنها با آنچه که برایتان بسیار مهم است، میباشد. اگر این امر برای شما مهم نباشد هرگز نمیتوانید کنترل زمانیتان را در دست بگیرید.
.
سومین قدم این است که "طوری وانمود کنید که اگر بود". گاهی اوقات افراد میگویند: نمیدانیم اگر منظم بودیم چطور میبودیم. خب کاری که باید بکنید این است که وانمود میدانید چطور انسان منظمی باشید. وانمود میکنید انسان منظمیهستید و این بر اساس نتایج روانشناسی رفتار میباشد. نکتۀ جالب این است که اگر احساس کنید فرد منظم و مدیر زمان خوبی هستید، حتماً مانند مدیر زمان خوبی رفتار خواهید کرد
.
دومین قدم این است که خودتان راتجسم کنید و تصویری که از خودتان ساختید را تغییر دهید. مجسم کنید مدیر زمان خوبی هستید. خودتان را منظم تصور کنید. اشخاص منظم چطورهستند؟ آیا آرامتر، کارآمدتر، ریلَکستر و راحت ترند؟ آیا میزشان تمیزتر است؟ آیا هیچ وقت عجله ندارند؟ آیا از اضطراب یا تنش کمتری رنج میبرند؟ اگر چنین تصاویری دارید پس حتماً مدیر زمان موفقی را تجسم کنید. تصویرذهنی واضحی از خودتان بسازید که درآن شخصیتی باشید که کنترل زیادی روی وقت و زندگیش دارد.
.
اولین قدم تغییرکلامتان است. به خودتان بگویید من شخص منظمیهستم. من شخص منظمیهستم. اگر کسی از شما پرسید به او بگویید: من شخص منظمیام. هر وقت بگوئید من شخص منظمیهستم ضمیر ناخودآگاهتان (که هر چه را در ضمیر خودآگاه میگویید میپذیرد) آنرا به عنوان یک دستور میپذیرد و عملاً شما را به سمت منظم شدن حرکت میدهد.
.
افراد موفق مرکزکنترل درونی بالایی دارند در حالی که بازندهها از آن بهرمند نیستند. تفاوتهای بین افراد کارآمد و ناکارآمد به نحوه بهرهگیری از وقتشان بر میگردد.
.
کارها را اولویتبندی کنید و یکی ازساده ترین راههای اولویت بندی کارها این است که فهرستتان را با حروف ABCDE درجه بندی کنید. پس لیست کارهایی که باید انجام دهید را بردارید و جلوی کارهایی که «حتماً باید» انجام بشوند، حرف A قرار دهید. اینکارها بالاترین اولویت را دارند. اینها کارهایی هستند که حتماً باید انجام بدهید.
.
لیستی ازکارهایی فراهم کنید که باید آنها را انجام بدهید. درست مثل خلبانی که قبل از پرواز لیست کارهایی که باید انجام بدهد را نگاه میکند، شما هم همیشه برطبق لیست عمل کنید. هر هفته لیستی ازآنچه که باید درطی آن هفته انجام بدهید، فراهم کنید.
.
نکته شماره ۶ این است که اهداف و مقاصد خود را مشخص کنید. حالا که ذهنتان شفاف و روشن است میدانید ارزشهایتان کدامند و جهتگیری مثبتی نسبت به مدیریت زمان دارید، اهداف و مقاصد خود را مشخص کنید.
.
هر روز ۳۰ دقیقه یا بیشتر را به مطالعه، بررسی و تأمل بر آنچه که انجام میدهید، اختصاص دهید. برای فکر کردن. هر روز برای فکر کردن به آنچه که انجام میدهید، وقتی را معین کنید.
.
دو چندان کردن تلاش زمانی که هدف فراموش شده است. افراد زیادی کار و تلاش میکنند اما در مسیری اشتباه در حال حرکت هستند در جادۀ غلط افتادهاند به خاطر اینکه مطمئن نیستند میخواهند چه کار کنند، میخواهند به کجا برسند و نمیخواهند با این احتمال روبرو شوند که ممکن است در مسیر غلط باشند.
موقعی که اینکار را انجام دادید و ارزشهای شما مشخص و واضح باشند و میدانید که میخواهید چه کاری انجام دهید و میدانید چگونه این کار را انجام دهید، آن موقع است که میتوانید مدیریت زمان را بصورت جدی شروع کنید، وحالا میخواهیم به همین موضوع بپردازیم.
.
زندگی فراتر از آن است که فقط در فکر افزایش سرعت آن باشید.
.
پس از آن نقطۀ برتر به خودتان که الآن اینجا نشستهاید نگاه کنید و به مراحلی نگاه کنید که برای رسیدن به جای که میخواهید بروید باید آنها را یکی پس ازدیگری طی کنید.
این تمرین خیلی موثر است. وقتی این تمرین را انجام دهید از این چشمانداز آینده، خیلی چیزها را میبینید. اگر این تمرین را انجام نمیدادید ممکن بود قدمهای زیادی بردارید و خیلی جادههای میانبر باشند که ممکن بود ازآنها نروید.
.
بگوییم اگر شما کاری را انجام دهید که دوستش دارید هیچ گاه کم نخواهید آورد و کارهایی که دوست دارید انجام دهید همیشه با ارزشهای شما سازگار هستند. پس به خاطر اینکه کاری انجام میدهید که با ارزشهای والای شما و آنچه که برای شما بسیار بسیار مهم است سازگاری ندارند دچار استرس، اضطراب و ناراحتی میشوید. یادتان باشد درخصوص ارزشها و احترام به نفس، اینها کلیدهای خوشبختی هستند. فهمیدن صحیح مدیریت زمان کلید خوشبختی بشراست.
.
قابلیت کنترل حوادث. و این به آن معنا است که شخصی که در مدیریت زمانی خوب عمل میکند، قادر است در وقوع حوادث زندگیش نقش داشته باشد و آنها را به نحوی سازماندهی کند که تماماً تحت اختیار او باشد (مانند اینکه روی صندلی راننده نشسته و فرمان دست اوست)
.
حجم
۷۱۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۵۳ صفحه
حجم
۷۱۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۵۳ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان