بریدههایی از کتاب شهید فاتح در آیینه اندیشه
۵٫۰
(۶)
من نه برای شر بهپاکردن و نه برای خوشگذرانی و نه برای فساد و نه برای ستمکردن قیام کردهام؛ بلکه تنها برای این بهپا خاستهام که میخواهم امت جدم را اصلاح کنم و اراده کردهام که به معروف، امر و از منکر، نهی کنم و سیرت جدم رسول خدا و پدرم علیبنابیطالب را در پیش گیرم و احیا کنم.
S
بهقول فؤاد کرمانی:
دشمنت کشت؛ ولی نور تو خاموش نشد
آری آن جلوه که فانی نشود، نور خداست
نه بقا کرد ستمگر، نه بهجا ماند ستم
ظالم از دست شد و پایۀ مظلوم بهجاست
زنده را زنده نخوانند که مرگ از پی اوست
بلکه زنده است شهیدی که حیاتش ز قفاست
دولت آن یافت که در پای تو جان داد؛ ولی
این قبا راست نه بر قامت هر بیسروپاست
تو در اول سر و جان باختی اندر ره عشق
تا بدانند خلایق که فنا شرط بقاست
S
از دیدگاه ابنتیمیّه نهتنها جنایت متوکل در تخریب مرقدِ امامحسین علیه السلام ناصواب نبود، بلکه امری واجب بود. همچنین بهفتوای این مفتی اموی حتی تخریب حرمین شریفین نیز لازم و واجب است و وهابیان با تأسی از همین فتوای ابوسفیانپسند، مراقد مطهر ائمه علیه السلام، آثار اسلامی در مدینه و... را با خاک یکسان کردند. آنان حتی مصمم بودند مسجدالنبی و مرقد رسولالله (ص) را نیز خراب کنند؛ اما چون قبر ابوبکر و عمر نیز در مسجدالنبی است، پشیمان شدند و تنها به تخریب آثاری پرداختند که از علی علیه السلام و اولاد و انصار علی علیه السلام نشانی بر چهره داشت.
S
معاویه آنچنان برای خود شخصیت کاملاً موجه و مقدسی گرفته بود که میرفت در تاریخ اسلام با شهرتی چون «قدّیس» و «صدیق» از او یاد شود. اما معاویه بیش از حد، فزونطلب بود و هرگز به این همه قانع نبود. او میخواست نهتنها نام و یادِ علی علیه السلام، بلکه نام و یاد محمد (ص) را نیز از صحنۀ روزگار و تاریخ محو کند. معاویه لعن و دشنام به علی علیه السلام را از شعائر اسلامی ساخته، در مساجد، خطبهها و قنوتهای نماز و بر روی منابر رایج کرده بود.
S
با شهادت امامعلی علیه السلام و مظلومیت امامحسن علیه السلام، معاویه یکهتاز میدان شد و سیطرۀ خود را تا نقاط دوردست ممالک اسلامی گسترش داد. او درحالیکه در دل هرگز به اسلام و قرآن اعتقادی نداشت و کینۀ پیامبر (ص) و علی علیه السلام و اسلام را همچنان در دل میپروراند، خود و خاندانش را همهکارۀ اسلام و مسلمانان ساخت و با تزویر و ریا و بهیاری زر و زور، حکومتش را امتداد همان حکومت پیامبر و خلفای راشدین قلمداد کرد. ازسوی دیگر، گذشت زمان و درگذشت یاران و اصحاب پیامبر (ص) یکی پس از دیگری نیز به یاری وی شتافت؛ تاآنجاکه در باور و اعتقاد نسل جوان و میانسال که هرگز پیامبر (ص) را ندیده بودند، با عناوینی چون «خلیفةالله» ، «خلیفةالرسول» ، «کاتبالوحی» ، «خالالمؤمنین» و «امیرالمؤمنین» نفوذ کرد و امر او امر خدا و نهی او نهی خدا و اطاعت او اطاعت خدا دانسته شد؛ تاآنجاکه در دید مردم دمشق و شاماتِ آن روز، کسی عزیزتر و نزدیکتر از معاویه به خدای سبحان و رسولخدا (ص) شناخته نمیشد.
S
بهنظر میرسد که در آیندۀ نزدیک، ترویجکنندگان افکار سکولار با ابزارانگاری عاشورا و با تحلیلی سکولارانه از آن، خون سیدالشهدا و اهداف و افکار مقدس آن حضرت را برای افکار انحرافی خویش بهاستخدام درآورند. آنان بر این باورند که امامحسین علیه السلام برای برپایی حکومت اسلامی قیام نکرد؛ چراکه حکومت، اسلامی و غیراسلامی ندارد و یگانه تفکیکی که میتوان در حکومت قائل شد، حکومت مردمی و حکومت غیرمردمی است و مردمان آن روزگار نیز ازنظر اجتماعی به آن حد از بلوغ سیاسی نرسیده بودند که این معنا را دربارۀ حکومت درک کنند. مردمان آن روزگار فقط اصلِ «با برنده بودن» را در جهان سیاست و اجتماع فهمیده بودند؛ از همین رو، به یکدیگر توصیه میکردند با برنده باید بود، هرکسی که باشد: «کن مع من غلب کائناً من کان.»
امامحسین علیه السلام نیز از این طرز تفکر غالب، غافل نبود و خود باصراحت میفرمود:
الناس عبیدالدنیا و الدّین لعق علی السنتهم و اذا محصّوا بالبلاء قلّ الدّیانون
مردم بندگان این سرای خاکیاند و دین تنها لقلقۀ زبانشان است. با دین تا آنجا هستند که کاری به دنیای آنها نداشته باشد و هرگاه، گاهِ امتحان آید، دینداران بسیار اندک میشوند.
S
سکولاریسم دینی و فلسفۀ عاشورا
براساس سکولاریسم دینی ازیکسو، ادیان آسمانی صرفاً برای تنظیم ارتباط انسان با خدا به میدان پای نهادهاند و ازدیگرسو، روابط سیاسی و اجتماعی انسانها باتوجهبه اوضاع و مقتضیات هر عصر بهعهدۀ مردم گذاشته شده است تا خود، زمام امور را بهدست گرفته، با حضور در عرصههای گوناگون اجتماعی، سرنوشت حکومت و مسائل حکومتی را تعیین کنند.
از سکولاریسم در اصطلاح عربزبانان با عنوان «عَلمانیت» یاد میشود که در اصل، از ریشۀ «عَلْمَنَة» گرفته شده که بهمعنای دنیاگرایی و بهویژه، بهروزکردن سیاست میباشد.
S
سید حسن حجّت
وی که فرزند آیتالله حجت، از مراجع معروف پیشین است، در کتاب مفصلی که گاه دلائل الولایة، ولایت و علم امام علیه السلام، رشحهای از فیض امام علیه السلام و گاه سند ولایت مطلقۀ علی علیه السلام نامیده میشود، همین نظریه (علم امام علیه السلام به شهادتش) را تأیید و تشریح کرده است. این کتاب که با عنوان «پاسخ آیتاللهالعظمی آقای حجت به سؤالی از مسئلۀ ولایت و علم امام علیه السلام» آغاز میگردد، در شناسنامۀ آن، نام فرزند آیتالله ثبت شده است و این حاکی از این است که آرای کتاب میان پدر و پسر مشترک است.
S
«مجموعه رسایل اعتقادی علامهمجلسی» ، از وی با عنوانِ رسالۀ حکمت و فلسفۀ شهادت امامحسین علیه السلام منتشر شده
S
امامحسین علیه السلام پس از وفات پیامبر (ص) در پنجاه سال گذشته، این عادتهای جاهلی را در تهاجم به خود و خاندان خود دیده بود؛ تهاجمی که با آتشزدن خانۀ اهلبیت و شهادت مادرش حضرت فاطمه (س) و برادرش محسن آغاز شده بود و با ایجاد جنگهای جمل، نهروان و صفین و شهادت ابوذر، ابنمسعود، عمار، میثم تمار، حجربنعدی و سرانجام با شهادت حضرت علی علیه السلام و امامحسنمجتبی علیه السلام ظهور بیشتری یافته بود. ازاینرو حسین علیه السلام که این تغییرات را بهخوبی دیده بود، چگونه میتوانست از آن غافل باشد؟
S
حجم
۲۲۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
حجم
۲۲۴٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۸۰ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان