لم یک فریاد جانانه میخواهد. یک چرای از ته دل؟ نمیدانم مخاطبم کیست. خودم، تقدیر خاکستریام یا خدایی که صابر بودنش؛ طاقتم را طاق کرده؟
کاربر ۱۸۴۶۱۳۵بانو
ـ خدا من خسته شدم، تو نشدی؟ نمیخوای یکم از موضعت کوتاه بیای؟ قرار نیست یکم با خودت بگی این بنده بسشه؟ ظرفیتش تکمیله؟ برای تنوعم که شده یه گوشه چشمی بهش بندازم؟
کاربر ۱۸۴۶۱۳۵بانو
دلم یک فریاد جانانه میخواهد. یک چرای از ته دل؟ نمیدانم مخاطبم کیست. خودم، تقدیر خاکستریام یا خدایی که صابر بودنش؛ طاقتم را طاق کرده؟
لبخند میزنم. به این همه صبرش، لبخند میزنم و آرام میپرسم:
کاربر ۱۸۴۶۱۳۵بانو
«من که خوشبختی از این راه ندیدم؛ ای کاش
شانههای تو نشانم بدهد راهش را »
کاربر ۱۴۳۱۴۴۷
«من که خوشبختی از این راه ندیدم؛ ای کاش
شانههای تو نشانم بدهد راهش را »
کاربر ۱۴۳۱۴۴۷