بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قیدار | طاقچه
کتاب قیدار اثر رضا امیرخانی

بریده‌هایی از کتاب قیدار

انتشارات:نشر افق
امتیاز:
۴.۲از ۹۱ رأی
۴٫۲
(۹۱)
آهسته، زیرِ لب می گوید: ــ این همه کتاب چیدم تو قفسه ی اتاقِ پشتیِ بالاخانه که بخوانم و آدم تان کنم، هیچ چیزی نشدید... یکی افیونی شد، یکی نعش شد، یکی بی مرام شد... کتابِ تو قفسه، فایده ندارد... کتاب باید برودِ توی رگ و پیِ این عمارت، بل که آدم شوید...
روژینا
مرد که زن ش را رها نمی کند... این از نمازِ اولِ وقت هم واجب تر است...
روژینا
آخرش نفهمیدی که همه ی حسابِ عالم، همان جوان مردی است... باقی ش سی چل کیلو گوشت و دنبه است.
shariaty
حضرتِ حق، بعضی را خودش هم عاشق است... عاشقیِ خدا توفیر دارد با عاشقیِ ما... خدا عاشقی است که حتا دوست ندارد، اسمِ معشوق ش را کسی بداند... به او می گوید، رجل! همین... مرد!... همین... می فرماید و جاء من اقصی المدینه رجل یسعی... جای دیگر می فرماید و جاء رجل من اقصی المدینه یسعی، یعنی این دو تا رجل با هم فرق می کنند... هر دو از دور، از بیرونِ آبادی، دوان دوان، می آیند... اما اسم شان را حضرتِ حق نمی آورد... یکی می آید موسای نبی را نجات می دهد... قومِ بنی اسرائیل را در اصل نجات می دهد... دیگری هم قومی را از عذاب نجات می دهد... اسم ش چیست؟ اسم شان چیست؟ نمی دانیم... رجل است... معشوقِ حضرتِ حق است... اسمِ معشوق را که جار نمی زنند... حضرتِ حق، عاشقِ کسی اگر شد، پنهان ش می کند... کاش پیشِ حضرتِ حق، اسم نداشتیم، اما مرد بودیم...
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸
همین جوری آدمی زاد باد می کند! هروقت دیدی برده اندت بالا و دارند بادت می کنند، بدان که روزگار از دست آویزان ت کرده است به قناره که پوست ت را بکند...
روژینا
جدیدی و قدیمی ندارد... هر کاری که رزقِ کسی را می دهد، نسب دارد به اسمِ رزاقِ حق جل جلاله...
روژینا
ــ زن ها هم تو خوشی گریه می کنند، هم تو ناخوشی. هم تو شادی، هم تو غم... ما، مثلِ شما مرد نیستیم که اصلاً گریه نکنیم... ــ ما هم گریه می کنیم... اما زیرِ سیاهی... فقط زیرِ سیاهیِ هیأت... آن جا هم همین است. گریه می کنیم زار زار... هم برای خوشی ها و هم برای ناخوشی هامان... فهم ت بیجک گرفت شهلا؟... (کمی مکث می کند.) شهلاجان!
اناربانو
خوش نامی قدمِ اول است... از خوش نامی به بدنامی رسیدن، قدمِ بعدی بود... قدمِ آخر، گم نامی است... طوبا للغرباء!
محمد
از زیارت نامه ی ارباب و "سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم" این جور برمی آید که پروردگارِ عالمیان رفیق بازها را بیش تر دوست دارد... قدرِ هم را بدانید.
ثاقب
مدال ها نبود که از تختی، تختی ساخته بود، قوزِ تواضع بود که پشتِ گردن داشت، بس که جلوِ مردم خم کرده بود سرش را... کسی که باید می دید، دید... برادرِ شاه دخت، شاه پور، عوضِ نیم ساعت تعظیمِ پهلوان که نه، عوضِ یک عمر تعظیمِ پهلوان به مردم، نیم ساعت، کف زدنِ مردم را دید و... شد آن چه شد... و رفت آن که رفت...
کاربر ۱۶۳۱۵۹۸

حجم

۲۰۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

حجم

۲۰۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۱

تعداد صفحه‌ها

۲۹۶ صفحه

قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
۸۴,۰۰۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۴صفحه بعد