گنه کرد در بلخ آهنگری؛ به شوشتر چرا میزنی گردن مسگری؟
Marziyeh
«به چه مانند کنم چهرهٔ زیبای تو را ایکه عهدت به دل غم زده زنجیر نهاد»
Marziyeh
«تا شدم حلقه بگوش درِ میخانهٔ عشق/ هر دم از نو غمی آید به مبارکبادم.
Marziyeh
«آدم آن نیست که نفس میکشه و روی دوتا پایش راه میره؛ آدم اونه که برای گرفتن حق پا پیش میذاره و محکم میایسته.»
Marziyeh
عشق با همهٔ شکوه و دلانگیزیش، دختری با همهٔ خواستنی بودنش، زندگی عاشقانه با همهٔ رویائی و خوشآیندیش، آیا این قدرت رو داره که با لذت احقاق حق آدم پهلو به پهلو بزنه؟ آیا میتونه برتر و بالاتر از حق باشه؟ بابام یه روز به من گفت: «مرد خلق شدهای، پس مردانه رفتار کن»
چرخ نیلوفری
اخلالگری میکنی؟ میخوای افراد رو وادار کنی بریزن اسلحهخانه رو غارت کنن، هان؟ از کجا دستور میگیری؟ رئیست کیه؟
yas
این رازِ از پرده دراُفتاده مثل شمشیریه که بالای سرشان با یه تارمو آویزان کرده باشن. صبحانه و پول رو هم که بدن، باز ترس دارن از اینکه مبادا به جائی درز کنه. اونا جیرهٔ صبحانه صدنفر رو شیشماه تمام خوردهن
Mohammad
Hello m.r Saryent. We are ready
ferferi
: Oh dertty, very dertty
ferferi
همه از دم دزدن. از اون پدرِ تاجدارش بگیر تا سرگروهبانِ گروهان مخابراتش که من باشم. تو میخوای دزدها دُم همدیگهرو به تله بدن؟
yas
«راستی که غم آدمها هم مثل گیاه و حیوان از تنوع چشمگیری برخورداره. یکی غم یار داره، یکی غم نان، سومی و چهارمی الی بینهایت چه غمی؟ خدا میداند!
baran
«تا شدم حلقه بگوش درِ میخانهٔ عشق/ هر دم از نو غمی آید به مبارکبادم.
زبل خان
عطای این کار رو از همان قدم اول به لقاش میبخشم.»
فاطمه