بریدههایی از کتاب صد نفر ناشتا
۴٫۱
(۱۱۸)
«راستی که غم آدمها هم مثل گیاه و حیوان از تنوع چشمگیری برخورداره. یکی غم یار داره، یکی غم نان، سومی و چهارمی الی بینهایت چه غمی؟ خدا میداند!»
badkarma:)
«راستی که غم آدمها هم مثل گیاه و حیوان از تنوع چشمگیری برخورداره. یکی غم یار داره، یکی غم نان، سومی و چهارمی الی بینهایت چه غمی؟ خدا میداند!»
haniyeh
«اُمیدی که به من دادی چنین گرفتارم کرد و اگر بد عهدی بکنی، شکیبائیام کجا خواهد بود و من کجا»
کاربر ۴۵۱۸۹۹۲
نوهٔ شیرین زبانش پرسید:
ـ بابابزرگ! چوپانه که گفتی به دختر پادشاه رسید، کجا رسید؟
گفت:
ـ ملوسکم کجا باید میرسید؟ کجا میشد برسه؟ توی مجلس عروسی مفصلی که پادشاه برای اون و دخترش برپا کرده بود. توی قصهها آدمها همیشه به هم میرسن و هفت شبانهروز عروسی برپا میکنن و میزنن و میرقصن اما.... اما توی دنیای ما کارها به این آسانی و شُسته و رُفتگی نیس. توی دنیای ما چوپانه بعدِ یکسال از سفر دور و دراز قندهار بر میگرده؛ اما به دختره نمیرسه. حسرت عروسی باهاش به دلش میمانه.
haniyeh
همهمون بنده خدا هستیم. لخت میآئیم و هرچی جمع کردهیم میذاریم و دست خالی میریم.
Marziyeh
«به چه مانند کنم چهرهٔ زیبای تو را ایکه عهدت به دل غم زده زنجیر نهاد»
haniyeh
ریا مثل گوشت و خون و پوست و استخون جزو مصالح وجودی ما آدماس
کاربر ۴۴۱۵۳۰۴
درخت غم بجونم کرده ریشه
به درگاه خدا نالم همیشه
عزیزون قدر یکدیگر بدونین
اجل سنگست و آدم مثل شیشه.
haniyeh
ما بابامون در اومده. قارتمون رفته، قورتمون مونده تازه سرجوخه هستیم.
کاربر ۴۴۱۵۳۰۴
از جناب شکری تا کنون پنج کتاب «خزان در خزان» و «همبخت» از نشر نیستان و «باغی در برهوت خیال»، «صفورا» و «صد نفر ناشتا» از نشر آرنا منتشر شده است. اُمیدواریم بعدها که کسانی مبادرت به مطالعهٔ این کتاب میکنند، نوشتههای دیگر ایشان نیز به عرصهٔ چاپ و نشر رسیده باشد.
به اُمید بهروزی و توفیق روزافزون برای ایشان و تشکر از جناب آقای ناصر نوروزی فرد، مدیرمسئول محترم انتشارات آرنا که کمال همیاری و همکاری برای نشر آثار این عزیز بزرگوار را مبذول فرمودهاند؛ مجموعهٔ دو داستانی صدنفر ناشتا خدمت شما بزرگواران تقدیم میگردد.
احسان عبدی
نویسنده و ویراستار
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار
حجم
۲۴۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۷۸ صفحه
حجم
۲۴۵٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۷۸ صفحه
قیمت:
رایگان