بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ترجمه الغارات | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب ترجمه الغارات

بریده‌هایی از کتاب ترجمه الغارات

انتشارات:بیان معنوی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۶۹۲ رأی
۴٫۵
(۶۹۲)
این احساس مسئولیت است که نقطهٔ نهایی است که انسان مؤمن باید به آن برسد.
Mohammad Fouladian
حضرت فرمود: «وقتی سهم خودم از بیت‌المال را بگیرم، آن را به تو می‌دهم.» اما عقیل به این مقدار راضی نبود و سهم بیشتری از بیت‌المال می‌خواست. حضرت به او فرمود: «تا روز جمعه صبر کن.» در روز جمعه، وقتی حضرت نماز جمعه را اقامه کرد، جمعیت نمازگزار را به عقیل نشان داد و فرمود: «نظرت در مورد کسی که به همهٔ این جمعیت خیانت کند چیست؟» عقیل گفت: «انسان بسیار بدی است!» حضرت به او فرمود: «آیا تو به من می‌گویی به این جماعت خیانت کنم و سهم آنها را به تو بدهم؟» این‌گونه شد که عقیل، امیرالمؤمنین (ع) را ترک کرده و به سوی معاویه رفت.
ابوخلیل
«ای بندگان خدا! شما را چه شده است که وقتی شما را امر به حرکت برای جهاد می‌کنم، به زمین می‌چسبید و از جایتان تکان نمی‌خورید؟ آیا به زندگی دنیا به جای ثواب آخرت راضی شده‌اید؟ و به ذلت و خواری به جای عزت تن داده‌اید؟ چرا هر دفعه که شما را به جهاد فرامی‌خوانم، چشمانتان چنان (در حدقه) می‌گردد که گویی مرگ شما رسیده است؟ گویا زبانتان قفل شده و لال شده‌اید، دیوانه شده‌اید و درک نمی‌کنید، چشمانتان کور شده و نمی‌بینید.
العبد
«اینجا جای تو نیست، خود را از آن بیرون بکش.»
khorasani
«خدایا! مرا از آنچه در این کتاب است منع کردند، تو آنچه در این کتاب است را به من عطا کن. خدایا! من از آنها بدم می‌آید، آنها هم از من بدشان می‌آید، من از آنها خسته شده‌ام و آنها هم از من خسته شده‌اند. آنها من را به کارهایی وامی‌دارند که خلاف خُلق و طبیعت من است؛ اخلاقی که برای من ناشناخته بود. خدایا! بهتر از آنها را به من بده و بدتر از من را به آنها بده. خدایا! دلشان را (از ترس) آب کن، آن‌چنان که نمک در آب حل می‌شود. خدایا! من آنها را نمی‌خواهم، آنها هم من را نمی‌خواهند. خدایا! مرا از دست آنها راحت کن و آنها را از من.»
کاربر ۱۴۸۰۵۷۰
من بنده‌ای از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم که در در روزگار وحشت، غافل نمی‌شود و از ترس حوادث، هنگام حملهٔ دشمنان کناره‌گیری نمی‌کند و برای کافران از شعله‌های آتش سخت‌تر است. او مالک بن حارث أشتر است از قبیله مَذحِج. سخن او را بشنوید و از فرمانش اطاعت کنید، که او شمشیری از شمشیرهای خداست که کند نمی‌شود و همیشه بران است. پس اگر به شما فرمان اقامت داد بمانید، و اگر دستور حرکت داد حرکت کنید، و اگر دستور عقب‌نشینی داد، عقب‌نشینی کنید که او جز به فرمان من، نه پیش‌روی می‌کند و نه عقب‌نشینی. شما را بر خودم ترجیح دادم و به خاطر خیرخواهی و قدرت او در مقابل دشمن، او را به سوی شما فرستادم. خدا شما را به وسیلهٔ حق مصون بدارد و با یقین ثابت‌قدم گردانَد.»
محمدمهدی
عجیب است، شما فقط در هنگام صلح، شیران بیشه‌اید و زمانی که به جنگ فراخوانده شوید، روباهان مکارید!
•° زهــــرا °•
مردی بلندقامت و گندمگون برخاست و گفت: «نه تو محمد هستی و نه ما آن مردمی که از آنها یاد کردی. پس ما را به چیزی که طاقتش را نداریم مکلّف نکن.» امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «اول درست گوش بده تا بتوانی به درستی پاسخ بدهی، زنان فرزندمُرده بر شما گریه کنند که جز بر اندوه من اضافه نمی‌کنید. مگر من گفتم که من محمد (ص) و شما انصار هستید؟ این فقط مثالی بود که زدم و امید داشتم که به آنها تأسی کنید و از آنها الگو بگیرید.»
آبیِ آسمونی
به من خبر رسیده که دشمنان شما به خانهٔ زن مسلمان و زنی که در پناه اسلام بوده وارد می‌شدند و خلخال آنها را از پایشان و گوشواره را از گوششان درمی‌آوردند و هیچ‌کس مانع آنها نمی‌شده است، آنها با دست پُر برگشته‌اند، در حالی که هیچ‌یک از آنها حتی زخم هم برنداشته است. اگر مرد مسلمانی به خاطر این حادثه از شدت تأسف و غصه بمیرد به نظر من سرزنشی ندارد، بلکه مُردن در این مقام شایسته است.
Elahe
جمع‌بندی نهایی و رازگشایی از تمام اسرار تاریخ صدر اسلام، در نیمهٔ دوم حکومت امام علی (ع) است؛ زمانی که دیگر کسی از فرمان امیرالمؤمنین (ع) اطاعت نمی‌کرد و غارت‌های متعدد در مناطق مختلف مملکت اسلامی توسط سربازان شوم معاویه، امیرالمؤمنین (ع) را به ستوه آورده بود. این دوران که دو سال منتهی به شهادت امام علی (ع) را تشکیل می‌دهد، به دوران غارات مشهور شده است که نه تنها اسرار گذشتهٔ تاریخ اسلام را در خود دارد، بلکه رازهای سر به مهر حوادث پس از شهادت امام علی (ع) تا امروز را برملا کرده است؛ به گونه‌ای که اگر ما بخواهیم مقدمه‌ساز ظهور باشیم، باید بتوانیم از مشکلاتی که امت اسلام در دوران غارات به آن مبتلا بوده‌اند به سلامت عبور کنیم.
محمدرضا میرباقری
اُف بر شما که از شما غم بسیار در دل دارم. وای بر شما! نه روزی که شما را آهسته فراخواندم و نه روزی که بلند صدا زدم کسی جواب مرا نداد. و نه کسی در برادری صادق بود. به خدا قسم من به دست شما گرفتار شده‌ام. کر هستید و نمی‌شنوید، لال هستید و سخن نمی‌گویید، کور هستید و نمی‌بینید، الحمدلله رب العالمین. وای بر شما!
یاسر
علی بن ابی‌طالب (ع) را دیدم که بین دو تپة طلا و نقره ایستاده بود. دیدم که آن اموال را بین مردم تقسیم کرد تا هیچ از آن باقی نماند و خودش با دست خالی به خانه برگشت. من پیش پدرم رفتم و گفتم: «نمی‌دانم که امروز بهترین مردم را دیده‌ام یا احمق‌ترین آنها را!» پدرم گفت: «پسرم چه کسی را دیده‌ای؟» گفتم: «امیرالمؤمنین (ع) را» و آنچه دیده بودم را شرح دادم. پدرم گریست و گفت: «پسرم، بهترین مردم را دیده‌ای.»
ArEf
حضرت شدیداً ناراحت شد و در نامه‌ای به آنها این‌گونه نوشت: «نامهٔ شما که در آن از شورش مردم گفته بودید و آنها را بیش از حد بزرگ کرده و تعدادشان را بیش از واقع جلوه داده بودید، به دستم رسید. و فهمیدم که بزدلی و حقارت و سوءتدبیر شماست که باعث شده کسانی که همواره مترصد فرصت بوده‌اند و در عین حال جرأت رویارویی با شما را نداشتند بر شما بشورند.
خامنه ای رهبرم💗
من به خوبی می‌دانم که چه چیز شما را اصلاح می‌کند و از انحراف بازمی‌دارد، ولی به خدا قسم شما را با فاسد کردن خودم اصلاح نمی‌کنم.
کاربر ۳۰۵۹۱۴۵
«علی بیشتر از آنکه به من توجه کند مراقب نفس خودش بود، و تو بیشتر از آنکه در فکر نفس خودت باشی به من توجه می‌کنی.
عبد🌸الزهرا🌸
به من خبر رسیده که دشمنان شما به خانهٔ زن مسلمان و زنی که در پناه اسلام بوده وارد می‌شدند و خلخال آنها را از پایشان و گوشواره را از گوششان درمی‌آوردند و هیچ‌کس مانع آنها نمی‌شده است، آنها با دست پُر برگشته‌اند، در حالی که هیچ‌یک از آنها حتی زخم هم برنداشته است. اگر مرد مسلمانی به خاطر این حادثه از شدت تأسف و غصه بمیرد به نظر من سرزنشی ندارد، بلکه مُردن در این مقام شایسته است.
alireza brujerdi
فرمود: «اگر بنا باشد که هرکس که مورد اتهام است به زندان بیندازیم باید همهٔ زندان‌ها را از مردم پر کنیم. من نمی‌توانم مردم را پیش از آنکه مخالفت آشکار کرده باشند بگیرم و به زندان بیندازم و مجازات کنم.»
وحید
طارق بلند شد و به شمشیر خودش تکیه داد و گفت: «ای معاویه من سخن می‌گویم، ولی مبادا سخن من تو را به خشم بیاورد. ما به خدمت امامی متقی و عادل درآمدیم که همراه با او جمعی از اصحاب رسول خدا (ص) بودند که همواره چراغ هدایت و اهل دین و آخرت بوده‌اند، نه اهل دنیا! و جامع همهٔ خیرات بودند. کسانی که از آنها پیروی می‌کنند هم پادشاهان و رؤسا و اهل خانهٔ شرف‌اند، نه پیمان‌شکن هستند (یعنی اصحاب جمل) و نه منحرف‌اند (یعنی اهل صفین). کسانی که از آنها روی‌گردان شدند فقط به این دلیل بود که نمی‌توانستند تلخی حق و سختی راه را تحمل کنند و میل به دنیا و هوا و هوس بر آنها غلبه کرد. ای معاویه! از اینکه بار بسته و پیش تو آمده‌ایم به خودت نبال! که خودت دلیل آن را می‌دانی، هرچند خود را به نادانی بزنی.»
ریحانه
مردی بلندقامت و گندمگون برخاست و گفت: «نه تو محمد هستی و نه ما آن مردمی که از آنها یاد کردی. پس ما را به چیزی که طاقتش را نداریم مکلّف نکن.» امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «اول درست گوش بده تا بتوانی به درستی پاسخ بدهی، زنان فرزندمُرده بر شما گریه کنند که جز بر اندوه من اضافه نمی‌کنید. مگر من گفتم که من محمد (ص) و شما انصار هستید؟ این فقط مثالی بود که زدم و امید داشتم که به آنها تأسی کنید و از آنها الگو بگیرید.»
میثم
مردمی که به شیوهٔ مدیریت خلفای سابق عادت کرده بودند، در جمل و صفین با آن حضرت همراهی کردند، اما وقتی در ماجرای حکمیت دیدند که امیرالمؤمنین (ع) نه آنها را به کاری اجبار می‌کند، و نه با ابزار پول و قبیله‌گرایی به انجام کاری سوق می‌دهد، فهمیدند که می‌شود روی حرف حضرت حرف زد و به دستورات او عمل نکرد.
smoothybook

حجم

۳۷۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

حجم

۳۷۰٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

قیمت:
۳۸,۰۰۰
۱۹,۰۰۰
۵۰%
تومان