بریدههایی از کتاب ترجمه الغارات
۴٫۵
(۶۹۲)
ابوفاخِته میگوید نزد علی (ع) نشسته بودم که مردی که مشخص بود تازه از سفر رسیده است آمد و گفت: «یا امیرالمؤمنین! من از شهری پیش تو آمدهام که هیچکس در آنجا تو را دوست ندارد.» حضرت پرسید: «از کجا آمدهای؟» گفت: «از بصره». حضرت فرمود: «اگر آنها میتوانستند مرا دوست بدارند، دوست میداشتند. من و شیعیانم در عهد و پیمان خداییم تا روز قیامت، نه یک نفر بر تعداد ما افزوده میشود و نه یک نفر کم میشود.»
Alireza
بکر بن عیسی نقل میکند که مردم امیرالمؤمنین (ع) را نمیخواستند. در دلشان شک و فتنه رخنه کرده بود و به دنیا گرایش پیدا کرده بودند و یاران و خیرخواهان آن حضرت کم شده بودند. مردم بصره با آن حضرت مخالف بودند و کینهٔ او را در دل داشتند. همچنین بیشتر اهل کوفه، قرّاء کوفه، اهل حجاز، اهل شام و همهٔ قریش با آن حضرت بددل بودند.
Alireza
به گونهای که اگر ما بخواهیم مقدمهساز ظهور باشیم، باید بتوانیم از مشکلاتی که امت اسلام در دوران غارات به آن مبتلا بودهاند به سلامت عبور کنیم.
کاربر ۳۶۸۰۶۹۳
آری؛ این احساس مسئولیت است که نقطهٔ نهایی است که انسان مؤمن باید به آن برسد.
کاربر ۳۵۴۱۳۰۶
شما فریب میخورید اما حیلهای نمیکنید، از گوشه و کنار شما کم میشود اما خم به ابرو نمیآورید. دشمنانتان در خواب نیستند، اما شما در غفلت و سهلانگاری به سر میبرید. جنگجوی بیدار، غافلان را از بین میبَرَد و سازشکار، خوار و ذلیل میشود. کسانی که از جنگ رویگردان شوند شکست میخورند و کسی که شکست میخورد، ناکام و غارتزده است.
عبدعلی
سیرهٔ رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین (ع) همواره این بوده است که در چنین موضوعاتی به نظرات زیردستان خود اهمیت میدادند و اگر آنها بر یک نظر اصرار داشتند آن را میپذیرفتند، هرچند خود با آن مخالف باشند؛ و این رفتار، لازمهٔ رشد جامعه است. نمونهٔ دیگر، ابقای ابوموسی أشعری بر فرمانداری کوفه توسط امیرالمؤمنین (ع) به دلیل اصرار مالک أشتر است؛ با وجود اینکه حضرت خود با ابقای ابوموسی مخالف بود و حضور او در این منصب، در جریان جنگ جمل بسیار مشکلآفرین شد.
alireza
سردار با عظمت اسلام، شهید سلیمانی عزیز، کتاب غارات را یک مقتل کامل میدانست.
مطهره لطفی
طارق بلند شد و به شمشیر خودش تکیه داد و گفت: «ای معاویه من سخن میگویم، ولی مبادا سخن من تو را به خشم بیاورد. ما به خدمت امامی متقی و عادل درآمدیم که همراه با او جمعی از اصحاب رسول خدا (ص) بودند که همواره چراغ هدایت و اهل دین و آخرت بودهاند، نه اهل دنیا! و جامع همهٔ خیرات بودند. کسانی که از آنها پیروی میکنند هم پادشاهان و رؤسا و اهل خانهٔ شرفاند، نه پیمانشکن هستند (یعنی اصحاب جمل) و نه منحرفاند (یعنی اهل صفین). کسانی که از آنها رویگردان شدند فقط به این دلیل بود که نمیتوانستند تلخی حق و سختی راه را تحمل کنند و میل به دنیا و هوا و هوس بر آنها غلبه کرد. ای معاویه! از اینکه بار بسته و پیش تو آمدهایم به خودت نبال! که خودت دلیل آن را میدانی، هرچند خود را به نادانی بزنی.»
m.alavi
«چیزی که ما را به آن دعوت میکنی چقدر بد و زشت است! به خدا قسم تو هم همان چیزی را میگویی که طلحه و زبیر میگفتند. همهٔ ما با علی (ع) بیعت کرده بودیم و با هم متحد و در راه راست بودیم. اما آن دو ما را به تفرقه دعوت کردند و سخنان فریبنده گفتند، تا اینکه کارمان به دشمنی و ظلم کشید و با هم درگیر شدیم و جنگیدیم. به خدا قسم هنوز از عاقبت بد و بزرگ آن جنگ خلاص نشدهایم. اکنون دوباره همهٔ ما بر بیعت این بندهٔ صالح خدا علی (ع) هستیم. علی لغزشهای ما را بخشیده و ما را عفو کرده و دوباره از ما بیعت گرفته است. حالا تو میگویی که بار دیگر شمشیرها را بیرون بیاوریم و یکدیگر را بکشیم تا معاویه امیر شود و تو وزیر او بشوی؟ به خدا قسم یک روز از روزهای همراهی علی (ع) با رسول خدا (ص) بهتر است از حکومت معاویه و خاندان معاویه اگر تا همیشه ادامه پیدا کند.»
fati
اما کسی که از او اطاعت نمیکنند، اندیشه و تدبیرش به کار نمیآید.
زهرا
عجبا عجبا! به خدا قسم که اجتماع آنها بر باطل، و پراکندگی شما از حق، دل را میمیراند و همّ و غم را به سوی انسان میکشد و غم را شعلهور میکند.
زهرا
اموال امام (ع) در زمان حکومت
امیرالمؤمنین (ع) همواره میفرمود: «ای مردم کوفه! در آن روزی که از نزد شما میروم، اگر جز اثاث خانهام و چهارپایان باربرم و غلامم چیز دیگری با خود داشتم بدانید که خائنم.»
کربلایی
حضرت فرمود: «آنها را بیاور» و به قنبر گفت: «آنکه سه درهم میارزد را تو بردار.» قنبر گفت: «این برای شما که به منبر میروید و برای مردم سخن میگویید مناسبتر است.» حضرت فرمود: «نه، تو جوان هستی و میل جوانی داری. من از پروردگارم خجالت میکشم که خود را بر تو برتری دهم، چون از رسول خدا شنیدم که میفرمود: به زیردستانتان همان را بپوشانید که خودتان میپوشید و همان را بخورانید که خودتان میخورید.»
کربلایی
به کسی که از طرف تو مال زکات را برای ما میآورَد سفارش کن که هرگز بین شتر ماده و بچهاش فاصله نیندازد و هرگز آنها را از هم جدا نکند و همهٔ شیر شتر را ندوشد که به بچهشتر زیانی برسد. مبادا بیشتر از طاقت شتر بر آنها سوار شود. باید بین آنها عدالت بورزد
کربلایی
پس از آن مدتی ساکت شد، سپس فرمود: «هرکس مالی در اختیار دارد باید از فساد بر حذر باشد، زیرا دادن مال به کسی که حق او نیست تبذیر و اسراف است. این کار بخشنده را در میان مردم پرآوازه میکند، اما نزد خداوند پست و بیمقدار میکند. هرکس مال خودش را در غیر راه درستش صرف کند یا پیش نااهل بگذارد، خداوند او را از سپاس همان افراد محروم میکند و دوستی آنها را نصیب دیگران میکند. اگر در میان آنها کسی باقی بماند که باز هم به او اظهار دوستی و تشکر کند، یقیناً چاپلوس و دروغگو است که خود را به او نزدیک میکند تا بیشتر از اموالش بهرهمند شود.
کربلایی
یکی از مشکلاتی که پس از جنگ نهروان و نمایان شدن سستی یاران امیرالمؤمنین (ع) برای حکومت آن حضرت به وجود آمد، این بود که هرکس از اصحاب حضرت که خیانتی میکرد یا به دنیا گرایش پیدا میکرد، برای خود مأمنی سراغ داشت که از دست امیرالمؤمنین (ع) بگریزد و به آن پناه ببرد، که آن مأمن، شام و قرار گرفتن تحت حمایت معاویه بود. در نتیجه عدهای از اصحاب امیرالمؤمنین (ع) خیانت کرده و به سمت شام میگریختند.
molkeiran
ابوذر از رسول خدا (ص) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: «مَنْ فَارَقَنِی فَقَدْ فَارَقَ اللَّهَ وَ مَنْ فَارَقَ عَلِیاً فَقَدْ فَارَقَنِی؛ هرکس از من جدا شود از خدا جدا شده است و هرکس از علی (ع) جدا شود از من جدا شده است.»
molkeiran
کار شما و شامیان شگفتآور است! امیر آنها از خدا سرپیچی میکند اما آنها از او اطاعت میکنند و امیر شما از خدا اطاعت میکند و شما از او نافرمانی میکنید!
fati
عجیب است، شما فقط در هنگام صلح، شیران بیشهاید و زمانی که به جنگ فراخوانده شوید، روباهان مکارید! شما نه ستون قابل اتکایی هستید که موجب پیروزی شود و نه لشکر عزتمندی که بتوان به آن پناه برد. به خدا قسم شما بدترین هیزم برای افروختن آتش جنگید. شما فریب میخورید اما حیلهای نمیکنید، از گوشه و کنار شما کم میشود اما خم به ابرو نمیآورید. دشمنانتان در خواب نیستند، اما شما در غفلت و سهلانگاری به سر میبرید. جنگجوی بیدار، غافلان را از بین میبَرَد و سازشکار، خوار و ذلیل میشود. کسانی که از جنگ رویگردان شوند شکست میخورند و کسی که شکست میخورد، ناکام و غارتزده است.
fati
بسر هم از راه سماوه رفت تا به شام رسید. وقتی پیش معاویه رسید گفت: «یا امیرالمؤمنین! خدا را شکر میکنم که با این لشکر رفتم تا دشمنانت را در رفت و برگشت بکشم، اما از این لشکر حتی یک نفر هم آسیبی ندید.» معاویه گفت: «این کار خدا بوده نه تو.»
تعداد کسانی که بسر در رفت و برگشت کشت سیهزار نفر بود. علاوه بر این، عدهای را هم با آتش سوزاند.
کربلایی
حجم
۳۷۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
حجم
۳۷۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
قیمت:
۳۸,۰۰۰
۱۹,۰۰۰۵۰%
تومان