بریدههایی از کتاب ترجمه الغارات
۴٫۵
(۶۸۹)
نوع جهاد در ماجرای غارات، با سه جنگ دیگر حضرت هم متفاوت بود؛ مردمی که به شیوهٔ مدیریت خلفای سابق عادت کرده بودند، در جمل و صفین با آن حضرت همراهی کردند، اما وقتی در ماجرای حکمیت دیدند که امیرالمؤمنین (ع) نه آنها را به کاری اجبار میکند، و نه با ابزار پول و قبیلهگرایی به انجام کاری سوق میدهد، فهمیدند که میشود روی حرف حضرت حرف زد و به دستورات او عمل نکرد. این یعنی امیرالمؤمنین (ع) تنها به احساس مسئولیت خود آنها تکیه کرده است. در چنین شرایطی سپاهیان آن حضرت از همراهی و پیروی ایشان سرباز زدند. به همین دلیل است که میبینیم بسیاری از کسانی که در نبردهای قبلی پای رکاب امیرالمؤمنین (ع) جنگیده بودند، در امتحان غارات مردود شدند. آری؛ این احساس مسئولیت است که نقطهٔ نهایی است که انسان مؤمن باید به آن برسد.
العبد
در تاریخ حیات امیرالمومنین (ع)، بیتردید مهمترین بخش، پنج سال آخر حیات آن حضرت و دوران حکومت ایشان است که با فهم آن، میتوان به یک جمعبندی صحیح از تاریخ صدر اسلام رسید. چرایی و چگونگی نبردهای سهگانهٔ امیرالمؤمنین (ع) راز تمام رنجهای رسول خدا (ص) و رمز غربت امیرالمؤمنین (ع) است و تنوع این نبردها ابعاد مختلف حقایق دین را به نمایش میگذارد.
اما جمعبندی نهایی و رازگشایی از تمام اسرار تاریخ صدر اسلام، در نیمهٔ دوم حکومت امام علی (ع) است؛ زمانی که دیگر کسی از فرمان امیرالمؤمنین (ع) اطاعت نمیکرد و غارتهای متعدد در مناطق مختلف مملکت اسلامی توسط سربازان شوم معاویه، امیرالمؤمنین (ع) را به ستوه آورده بود. این دوران که دو سال منتهی به شهادت امام علی (ع) را تشکیل میدهد، به دوران غارات مشهور شده است که نه تنها اسرار گذشتهٔ تاریخ اسلام را در خود دارد، بلکه رازهای سر به مهر حوادث پس از شهادت امام علی (ع) تا امروز را برملا کرده است؛
العبد
ابوفاخِته میگوید نزد علی (ع) نشسته بودم که مردی که مشخص بود تازه از سفر رسیده است آمد و گفت: «یا امیرالمؤمنین! من از شهری پیش تو آمدهام که هیچکس در آنجا تو را دوست ندارد.» حضرت پرسید: «از کجا آمدهای؟» گفت: «از بصره». حضرت فرمود: «اگر آنها میتوانستند مرا دوست بدارند، دوست میداشتند. من و شیعیانم در عهد و پیمان خداییم تا روز قیامت، نه یک نفر بر تعداد ما افزوده میشود و نه یک نفر کم میشود.»
اشراف کوفه با علی (ع) دورویی میکردند و دلهایشان با معاویه بود. زیرا علی (ع) از غنائم به کسی بیش از حقش نمیداد، در حالی که معاویة بن ابیسفیان فقط به خاطر اینکه کسی جزء اشراف بود دو هزار درهم به او میداد.
العبد
«همهٔ ما از خدا هستیم و به سوی او برمیگردیم و حمد و سپاس مخصوص خدای جهانیان است. خدایا میدانم که مالک اکنون در نزد توست. مرگ او یکی از مصائب روزگار است. خدا مالک را رحمت کند که به عهد خودش وفا کرد و به شهادت رسید و با پروردگارش ملاقات کرد. البته با خودم عهد کردهام که بعد از مصیبت مرگ رسول خدا (ص) بر همهٔ مصیبتها صبر کنم، که مصیبت مرگ رسول خدا (ص) بزرگترین مصیبت بود.»
جوان انقلابی
مالک از کوفه بیرون آمد و به سمت مصر رفت تا به قُلزُم رسید. مأمور معاویه خودش را در آنجا به مالک أشتر رساند و او را به منزل خودش دعوت کرد و به او غذا داد و پس از غذا برای او شربت عسل آورد که در آن سم ریخته بود. وقتی مالک أشتر آن شربت را نوشید مسموم شد و به شهادت رسید.
جوان انقلابی
با این قوم (شامیان) بجنگید، قبل از آنکه به جنگ با شما بیایند. به خدا قسم هیچ ملّتی در میان شهر خودش مورد حمله قرار نگرفت مگر اینکه ذلیل شد. به خدا قسم میبینم که شما این کار را انجام نمیدهید تا آنکه آنها به شما حمله کنند. دوست داشتم که با همین نیت و بصیرت با آنها روبرو میشدم و رنجِ بودن با شما راحت میشدم...
کاربر ۳۷۷۵۸۳۹
وَ اللَّهِ لَوْ ضَرَبْتُ خَیشُومَ الْمُؤْمِنِ بِسَیفِی هَذَا عَلَی أَنْ یبْغِضَنِی مَا أَبْغَضَنِی وَ لَوْ صَبَبْتُ الدُّنْیا بِحَذَافِیرِهَا عَلَی الْکافِرِ مَا أَحَبَّنِی وَ ذَلِک أَنَّهُ قُضِی مَا قُضِی عَلَی لِسَانِ النَّبِی الْأُمِّی أَنَّهُ لَا یبْغِضُک مُؤْمِنٌ وَ لَا یحِبُّک کافِرٌ وَ قَدْ خابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً وَ افْتَری.
به خدا قسم اگر با این شمشیرم بر بینی مؤمن بزنم تا کینهٔ مرا به دل بگیرد، از من متنفر نخواهد شد؛ و اگر همهٔ دنیا را با جوانبش به پای کافر بریزم، مرا دوست نخواهد داشت. زیرا آنچه بر زبان پیامبر اکرم (ص) جاری شد محقق شده است که فرمود: "هیچ مؤمنی با تو دشمنی نمیکند و هیچ کافری تو را دوست نخواهد داشت." و قطعاً کسی که ظلم کند و نسبت دروغ بدهد بیبهره خواهد ماند.»
کاربر ۳۷۷۵۸۳۹
به خدا قسم اگر با این شمشیرم بر بینی مؤمن بزنم تا کینهٔ مرا به دل بگیرد، از من متنفر نخواهد شد؛ و اگر همهٔ دنیا را با جوانبش به پای کافر بریزم، مرا دوست نخواهد داشت. زیرا آنچه بر زبان پیامبر اکرم (ص) جاری شد محقق شده است که فرمود: "هیچ مؤمنی با تو دشمنی نمیکند و هیچ کافری تو را دوست نخواهد داشت." و قطعاً کسی که ظلم کند و نسبت دروغ بدهد بیبهره خواهد ماند.»
جوان انقلابی
وقتی به شما میگویم برای جنگ با دشمنتان حرکت کنید میگویید سرما نمیگذارد. آیا تصور میکنید دشمنان مثل شما سرما را احساس نمیکند؟ شما شبیه کسانی هستید که رسول خدا (ص) به آنها فرمود: «برای نبرد در راه خدا حرکت کنید» و بزرگانشان گفتند: «در این گرما حرکت نکنید» پس خدا به پیامبرش فرمود به آنها بگو: «آتش جهنم از این هم گرمتر است اگر میفهمیدند!»
جوان انقلابی
ای کوفیان! آیا نمیبینید؟! به خدا قسم شما را با همان عصایی که کمخردان را با آن ادب میکنم زدم، اما شما دست برنداشتید. شما را با تازیانهای که با آن گناهکاران را مجازات میکنم زدم، اما همت و تعهدی از شما ندیدم. دیگر راهی جز شمشیرم برای به راه آوردن شما باقی نمانده. یقیناً چیزی که شما را به راه میآورد میشناسم، ولی نمیخواهم با شما آنگونه رفتار کنم.
جوان انقلابی
کار شما و شامیان شگفتآور است! امیر آنها از خدا سرپیچی میکند اما آنها از او اطاعت میکنند و امیر شما از خدا اطاعت میکند و شما از او نافرمانی میکنید!
جوان انقلابی
جنگجوی بیدار، غافلان را از بین میبَرَد و سازشکار، خوار و ذلیل میشود.
جوان انقلابی
اموال امام (ع) در زمان حکومت
امیرالمؤمنین (ع) همواره میفرمود: «ای مردم کوفه! در آن روزی که از نزد شما میروم، اگر جز اثاث خانهام و چهارپایان باربرم و غلامم چیز دیگری با خود داشتم بدانید که خائنم.» هزینهٔ زندگی امیرالمؤمنین (ع) از درآمد مزرعهای که در یَنبُع داشت تأمین میشد. آن حضرت مردم را با نان و گوشت اطعام میکرد، اما خودش نان را در روغن زیتون میزد و با خرمای عَجوه میخورد.
حضرت دست بر شکم خود میگذاشت و میفرمود: «قسم به آنکه دانه را شکافت و جانداران را آفرید، هرچند هیچ چیزی برای خوردن نداشته باشم، هرگز شکم خود را با خیانت پر نمیکنم و گرسنه میمانم.»
یعقوب موسوی
با شروع خلافت امیرالمؤمنین (ع)، تمام استاندارانی که توسط خلیفهٔ سوم نصب شده بودند عزل شدند و فرد جدیدی به جای آنها منصوب شد، به جز دو نفر؛ یکی ابوموسی اشعری، که مالک اشتر واسطه شد تا امام علی (ع) او را بر فرمانداری کوفه باقی بگذارد، و دیگری معاویه، که به بهانهٔ خونخواهی عثمان و مشروع نبودن حکومت امیرالمؤمنین (ع) حاضر به تحویل ولایت شام نشد.
جوان انقلابی
کتاب حاضر، ترجمهای روان بر کتاب «الغارات» نوشتهٔ «ابراهیم بن محمد ثقفی کوفی» متوفای سال ۲۸۳ هجری است که از علمای بنام دوران غیبت صغری بوده است. این کتاب کهنترین منبع موجود در رابطه با نیمهٔ دوم حکومت امیرالمؤمنین (ع) و بحث غارات معاویه بوده و به صورت خاص به بررسی آنها پرداخته است.
خود مرحوم ثقفی در مورد محتوای کتابش اینگونه مینویسد: «این کتاب در مورد رویدادهای رخ داده بین علی (ع) و معاویه و اهل شام بعد از جنگ خوارج است؛ همچنین اخبار یاری خواستنهای امام (ع) از اهل عراق، سیرهٔ آن حضرت، پیشامدهای مربوط به آن حضرت و سخنان ایشان بعد از جنگ نهروان تا زمان شهادت ایشان.»
جوان انقلابی
کتاب مقتل برای یکبار خواندن و آگاه شدن نیست، مقتل را باید مکرر خواند و اندیشید و اشک ریخت.
جوان انقلابی
همانطور که نبوت بدون امامت ناتمام میماند، فهم رسالت نبوی نیز وابسته به فهم وقایع دوران امامت امام علی (ع) است.
جوان انقلابی
ابنحضرمی برای تصرف دارالإماره
پس از پناه گرفتن زیاد بن أبیه به قبیلهٔ أزد و خالی ماندن دارالإماره، اطرافیان ابنحضرمی اصرار داشتند که او به آنجا رفته و آن را تصرف کند. اما زمانی که ابنحضرمی آمادهٔ حرکت شد و یارانش را فراخواند، أزْدیان هم آمادهٔ درگیری شدند و برای او و اطرافیانش پیغام فرستادند که: «به خدا قسم نمیگذاریم که به قصر وارد شوید و اجازه نمیدهیم کسی را در آنجا بر تخت ریاست بنشانید که ما به آن راضی نباشیم؛ مگر اینکه کسی از ما یا شما باشد که بر روی او با هم توافق کنیم.»
اطرافیان ابنحضرمی همچنان بر رفتن او به دارالإماره مُصِر بودند و ازدیان هم بر حرف قبلی خودشان اصرار میکردند. در نهایت أحنف بن قیس با ابنح
کاربر ۴۴۰۱۱۸۹
از محمد (ص) شنیدم که میفرمود: "به خدا قسم آنها (موالی) شما را خواهند زد تا به دین برگردید، همانطور که شما آنها را میزدید که به دین وارد شوند."»
امیرالمؤمنین (ع) همیشه به موالی مایل بود و به آنها محبت و لطف بیشتری داشت. در حالی که خلیفهٔ دوم بسیار از آنها دوری میکرد.
میثم
میان فرستادگان امام و زهیر جنگ سختی درگرفت و زهیر یاران حضرت را شکست داد. عمرو بن مالک و اشجعی فرار کرده و خود را نزد امیرالمؤمنین (ع) رساندند. وقتی حضرت عمرو را که فرماندهٔ بقیه بود دید، از او پرسید: «آیا شکست خوردی؟» و با تازیانهٔ کوچکی که در دست داشت بر سر او زد. عمرو ساکت ماند. اما وقتی از پیش حضرت بیرون آمد به سوی معاویه گریخت. امیرالمؤمنین (ع) نیز جمعی را به خانهاش فرستاد تا خرابش کنند.
میثم
حجم
۳۷۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
حجم
۳۷۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
قیمت:
۳۸,۰۰۰
۱۹,۰۰۰۵۰%
تومان