بریده‌هایی از کتاب آرزوپردازی

یکی از درس‌هایی که او به من آموخته این است که زندگی خواهان پیروزی ماست. شما برای زجر کشیدن به این دنیا نیامده‌اید، بلکه به اینجا آمده‌اید تا در یک سفر هیجان‌انگیز، خودِ واقعی‌تان را کشف کنید، خواسته واقعی خود را پیدا کنید و دنیا را تبدیل به جای بهتری برای زندگی کنید.

شما تنها کسی هستید که مسئول برآورده کردن آرزوی خود هستید؛ نه رئیس شما و نه هیچ‌کس دیگر. این کار نیاز به تلاش دارد و با رویکرد درست و دریافت راهنمایی مناسب، به شکلی که انتظارش را ندارید مورد حمایت قرار خواهید گرفت. آرزوپردازی یعنی همین.

مطمئناً رسیدن به بعضی از آرزوها نیاز به این دارد که افراد مختلفی به شما "بله" بگویند اما قبل از رسیدن به این مرحله، این شما هستید که باید تلاش کنید و دست به اقدام عملی بزنید. آن انتشاراتی خاص نمی‌تواند به کتابی که ننوشته‌اید، بله بگوید.

ترافیک به خودی‌خود خوب یا بد نیست بلکه فقط چیزی است که وجود دارد. این چشم‌انداز ما نسبت به آن است که تجربه ما را نسبت به آن خلق می‌کند. اگر پذیرای "نقص‌های" زندگی باشیم، می‌توانیم قدردانی و شکرگزاری را معنای کاملاً جدید ببخشیم.

وقتی چشم‌اندار مثبتی نسبت به زندگی داشته باشید، به‌شکلی فعالانه به‌دنبال نشانه‌هایی مبنی بر این‌که همه چیز خوب است، خواهید گشت. در این حالت، ذهن خود را در جهت خواسته خود تربیت خواهید نمود و نه در جهت ایجاد مانع برای رسیدن به آن. چراغ‌های سبز را ببینید، نه چراغ‌های قرمز را.

اگر خواسته شما مبهم و گنگ باشد، آنچه به‌دست خواهید آورد نیز مبهم و گنگ خواهد بود.

اغلب، برآورده شدن یا نشدن یک آرزو بستگی به این دارد که شما انتخاب کنید که چه احساسی نسبت به هر موقعیت داشته باشید.