بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب برای عشق به میهن | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب برای عشق به میهن

بریده‌هایی از کتاب برای عشق به میهن

۲٫۹
(۱۵)
به نوشتۀ وِی، تعهد ما به کشورمان ریشه در نیاز حیاتی‌ای دارد که انسان‌ها به ریشه‌داری دارند: درست همان‌گونه که بسترهای کِشت معینی برای جانداران میکروسکوپی معینی وجود دارد، و انواع معینی از خاک برای گیاهان معینی، به همین ترتیب، جزء معینی از روح در هرکس و شیوه‌های معینی از اندیشه و عملِ سرایت‌پذیر بین افراد هست که فقط در بستر و زمینه‌ای ملی وجود دارند و وقتی کشوری نابود گردد آنها هم محو و ناپدید می‌شوند.
niloufar.dh
می‌کشد. او وطن‌پرستی را با دعاوی نسبتبه آزادی‌ای که بر شالودۀ احترام به حقوق مردمان دیگر بنا شده یکی می‌انگارد و ملی‌گرایی را نیز با سیاست قدرت‌افزایی‌ای که رژیم‌های واپس‌گرا آن را تعقیب می‌کنند برابر می‌داند.
niloufar.dh
والدین باید برای فرزندانشان داستان‌های وطن‌پرستی تعریف کنند، نه برای پرورش غرور و تفاخر ملی، بلکه برای بارور ساختن عشق به آزادی.
niloufar.dh
«و فرد هرگز قادر نیست کشور را دوست داشته باشد، اگر به ملت ارج ننهد»
niloufar.dh
مانند اکثریت بزرگی از پژوهشگران، گرینفلد نیز بین نوعی ملی‌گراییِ شهروندانه که ملیت را با شهروندی برابر می‌گیرد و ملی‌گرایی قومی‌ای که با ملیت همچون خصیصه‌ای ژنتیکی یا فرهنگی برخورد می‌کند فرق می‌نهد. او همچنین ملی‌گرایی فردگرایانه آزادخواهانه (شهروندانه) را از ملی‌گرایی جمع‌گرایانه اقتدارگرایانه (خواه شهروندانه خواه قومی) جدا می‌کند. همۀ این تمایزگذاری‌ها و تقسیم‌بندی‌ها مفید هستند، اما عموماً با ملی‌گرایی به‌عنوان جریان فکری یکه‌ای برخورد می‌کنند که نخستینبار در انگلستان قرن شانزده (یا، در صورت پذیرش تز هانس کوون، در عهد باستان کلاسیک) سر برآورده و در زمان‌ها و مکان‌های متفاوت چهرۀ متفاوتی از خود به منصۀ ظهور گذاشته است.
آرمان
برای وطن‌پرستان، ارزش اصلی جمهوری است و آن شیوۀ آزاد زندگی که جمهوری بدان رخصت می‌دهد؛ برای ملی‌گرایان اما، ارزش‌های اصلی عبارت‌اند از وحدت معنوی و فرهنگی مردم. در نوشته‌های بنیان‌گذاران ملی‌گرایی مدرن، جمهوری یا رد می‌شود یا به‌عنوان موضوعی که واجد اهمیت ثانوی است تلقی می‌گردد. وطن‌پرستان و ملی‌گرایان نه‌فقط آرمان‌های متفاوتی را به‌عنوان موضوعات درخور مهر و عشق ما توصیه کرده‌اند («جمهوری» درمورد وطن‌پرستان، و «ملت» به‌عنوان وحدتی فرهنگی و معنوی درمورد ملی‌گرایان)، بلکه به‌جدّ کوشیده‌اند انواع متفاوتی از مهر و عشق را نیز به ما تزریق یا در ما تقویت کنند. عشقی رئوف و بخشنده درمورد وطن‌پرستی و نوعی وفاداری نامشروط یا نوعی دلبستگی انحصاری و تمام‌وکمال درمورد ملی‌گرایان.
آرمان
اگر تعهد ما در قبال کشورمان تعهدی در جهت پاسداری از آزادی مشترک باشد، حدودوثغور تعهد با دقت کافی، با آن مقدار دقتی که بهکاربستن آن در استدلال‌های اخلاقی اصلاً ممکن است، تعیین می‌شوند. اگر ما وطن‌پرستانی بدین معنا و بدین سیاق باشیم، آنگاه باید با هرکسی که می‌کوشد علاقۀ خاصی را فوق خیر مشترک تحمیل کند مبارزه کنیم؛ ما باید با حذف و تبعیض مقابله کنیم، اما وظیفه نداریم همگونی فرهنگی، یا قومی، یا مذهبی را تحمیل نماییم، همان‌گونه که وظیفه نداریم به قیمت آزادی مردمانِ دیگر در کورۀ خودبزرگ‌سازی بدمیم، یا هریک از هم‌وطنانمان را از حقوق مدنی و سیاسی بحقشان محروم سازیم.
آریا سلطانی نجف آبادی
دلیل ازدستدادن، یا فَقد، آزادی صرفاً نوعی اکراه از مشارکت در فرایند قانونگذاری یا حکومت نیست، بلکه عادت به ساکت و منفعلماندن در مقابل تعدی‌های صورت‌گرفته از جانب حکومت یا شهروندان قدرتمند و متنفّذ نیز هست. اگر شهروندانْ موقعی که حکومت مالیات‌های غیرمنصفانه را تحمیل می‌کند، روندهای انتخاباتی را دست‌کاری می‌کند، حقوق مالکیت را نقض می‌کند، یا محاکمۀ عادلانه را دریغ می‌کند، صریح و با صدای بلند حرفشان را نزنند و مقاومت نکنند، درواقع آزادی شخصی و سیاسی خودشان را به مخاطره انداخته‌اند. به‌محض آنکه ظلمی، مهم نیست علیه چه کسی، صورت گرفت، آنها باید صدایشان را بلند کنند و بی‌معطلی واکنش نشان دهند
طلا در مس
دشمنان «وطن‌پرستیِ جمهوری‌خواهانه» خودکامگی، استبداد، ظلم و سرکوبی و فساد هستند، درحالی‌که دشمنان «ملی‌گرایی» آلایش فرهنگی، گونه‌گونی و ناهمگونی، عدم خلوص نژادی و پراکندگی اجتماعی، سیاسی و فکری‌اند.
طلا در مس
چندان نیازی به گفتن نیست که وقتی از رکن ملیت سخن می‌گوییم مرادمان نوعی خصومت بی‌منطق نسبتبه بیگانگان نیست؛ یا نمی‌خواهیم برخی خصوصیات مهمل را صرفاً به‌جهت ملی بودنشان عزیز داریم؛ یا از اخذ آنچه سایر کشورها آنها را نیک یافته‌اند پرهیز کنیم. در جمیع این جهات، شاهد آنیم مللی که واجد قوی‌ترین روح ملی بوده‌اند اتفاقاً کمترین ملیت را داشته‌اند. وقتی از ملیت سخن می‌گوییم، مرادمان رکن همدلی است نه دشمنی؛ مرادمان رکن اتحاد است نه رکن انفصال. منظورمان احساسی از نفع مشترک در بین کسانی است که در ذیل حکومتی یکسان زندگی می‌کنند، و درون مرزهای طبیعی یا تاریخی یکسانی محاط هستند. منظورمان آن است که این یا آن بخش از اجتماع نباید خودش را، در نسبت با بخش دیگر، همچون بیگانگان تصور کند؛ اینکه آنها باید رشتۀ پیوندی که آنها را به‌هم وصل می‌کند عزیز دارند
طلا در مس
این عشق آدم‌ها را وامی‌دارد دلبستگی خود به خیرهایی که مشخصاً مال خودشان است را تابع و مادون دلبستگی‌شان به خیرهایی قرار دهند که در آنها با دیگران شریک‌اند. هیچ خیری نمی‌تواند فردی‌تر از جان آدمی باشد؛ بااین‌حال، عشق به میهن ما را وامی‌دارد که آن را تابع و مادون آزادی مشترک قرار دهیم؛ یعنی، آزادی‌ای که همان‌قدر مال ماست که مال هرکس دیگر
Yasamin Bahari
همان‌گونه که آلامانّو رینوچّینی در محاوره در باب آزادی، نوشته‌شده به سال ۱۴۷۹، نوشته است، ازآنجا که آزادی خصلت اذهان و عقول قدرتمندی است که از اطاعتکردنِ دیگری سر باز می‌زنند، «مگر آنکه فرمان‌های او بحق و عادلانه و مشروع و در خدمت هدفی سودمند باشد»، فقط آن‌کس که دارای استقامت باشد قادر خواهد بود خودش را برای خیر جمهوری به خطر بیندازد
Yasamin Bahari
عشق به میهن هرچند کمتر طبیعی و بیشتر سیاسی است، اما همچنان عشقی به آدم‌های خاص است، نه به موجوداتی غیرشخصی: ما تک‌تک همشهریانمان را منفرداً، یا به‌شخصه، نمی‌شناسیم، اما می‌دانیم آنها هرکه‌اند، شهروندانی مانند ما هستند؛ آنها، همه مثل هم، اعضای جمهوریِ واحدی هستند.
Yasamin Bahari
درمورد شالوده‌های فلسفی سیاست، کاری که باید انجام شود این است: اجتناب از یورش‌های غنیمت‌جویانۀ بی‌ثمر به دل عقلانیت، دلبسته و وابستهماندن کامل به جهان هیجانات، و تلاش برای شکلدادن به این هیجانات از طریق رتوریک و کنش سیاسی؛ درمورد ملی‌گرایی و اجتماع‌گرایی، فرد باید همچنان نبرد فکری و سیاسی را در سطح هیجانات و علایق هدایت کرده، مجدداً، به‌مدد رتوریک و کنش سیاسی، درصدد تبدیل هیجانات پَست و موهن به هیجانات والاتر و بخشنده‌تری باشد که قدرت می‌بخشند و به همبستگی با قربانیانِ سرکوبی ترجمه می‌شوند.
Yasamin Bahari
«اصلاً چرا باید به‌جای آنکه بروم و آزادی خودم را در جایی دیگر جست‌وجو کنم نگران و غم‌خوار آزادی مردم خویش باشم؟ اگر کشورم با من ناحق و ناروا برخورد می‌کند، من هیچ دینی، هیچ تعهدی، بدان ندارم.» یک پاسخ احتمالی آن است که آزادی‌ای که شاید بتوانیم در کشوری دیگر از آن برخوردار شویم به نسبت آزادی‌ای که قادر می‌بودیم با مردم خودمان از آن محظوظ گردیم الزاماً واجد غنا و کمال کمتری است. در کشور دیگر، در بهترین حالت، ممکن است از آزادی‌های مدنی یا حتی سیاسی برخوردار شویم، اما نخواهیم توانست آزادانه برطبق فرهنگ خودمان زندگی کنیم. آزادی در بین مردم خودمان طعم خوش‌تری دارد؛ ما از آن به‌عنوان آزادی خودمان، به‌عنوان آزادی‌ای که به‌نحوی ویژه و متمایز از آنِ خودمان است، محظوظ می‌گردیم.
Yasamin Bahari
تبعید بدترین تقدیر آدمی است؛ تبعید! آن‌کس که نخستینبار این مجازات را اختراع کرد نه پدری داشته، نه مادری، نه دوستی و نه معشوقی. درصدد بوده که انتقام خودش را با گفتن این سخنان از همنوعانش بگیرد «باشد که در تبعید نفرین‌شده باشید، همان‌گونه که من به حکم طبیعت بوده‌ام! شما یتیم خواهید بود، و به مرگِ روح خواهید مرد. من از شما پدر و مادر و معشوق و میهن را می‌گیرم، همه‌چیز را می‌گیرم به‌جز نفَسی که ممدّ حیات است. باشد که این‌چنین، همچون قابیل در سرتاسر عالم آواره گردید، و باشد که آهن سرد نومیدی وارد ارواح و نفوستان شود.»
niloufar.dh
بدون کشور، شما نه نام‌و‌نشان و عنوان و صدایی دارید نه حق‌وحقوقی و نه به‌عنوان جمع برادران، اذنی برای ورود به حلقۀ مودّت مردمان. بدون کشور شما صرفاً حرامزادگانِ کلیتی بی‌شکل با عنوان بشریت هستید. به‌عنوان سربازانی بدون نشان و پرچم، به‌عنوان اسرائیلیانی بی‌وطن در بین ملل، شما نه ایمان و آیینی پیدا خواهید کرد نه حفاظت و حراستی؛ هیچ‌یک از اینها نیز ضمانت‌نامه‌ای برای شما نخواهند بود. بیهوده خودتان را با امید به رهایی از شرایط ظالمانۀ اجتماعی فریب ندهید؛ اول بروید و برای خودتان کشوری را تصرف کنید. وقتی کشوری در کار نباشد، هیچ توافق مشترکی نیز که بتوانید به آن متوسل شوید نخواهد بود. تا آن زمان، سیطره فقطوفقط از آنِ خودپرستیِ نفع‌شخصی‌مدار خواهد بود؛ و آن‌کس که دست بالا را دارد دست بالایش را حفظ می‌کند، چون هیچ تضمین مشترکی برای منافع همگان وجود ندارد.
niloufar.dh
صدای ستمدیدگان و سرکوب‌شدگان، صدای استثمارشدگان و صدای مسکینان شنیده نخواهد شد مگر وقتی که آنها بتوانند در مقام شهروند سخن بگویند، مگر وقتی که آنها بتوانند به عضویت مشترک پاتریایی واحد توسل جویند. از این رو، ساختن جمهوری باید دغدغۀ طبقۀ کارگر نیز باشد. این همان‌قدر وظیفۀ آنهاست که وظیفۀ هرکس دیگر. ونیزی‌ها عادت داشتند دربارۀ جمهوری خود بگویند، «ونیز از آن ماست: ما او را ساخته‌ایم»؛ کارگران ایتالیایی باید بتوانند عین همین مطلب را دربارۀ ایتالیا بگویند. اگر آنها بتوانند بگویند که «این کشور (پاتریا) مال ماست» چون خودشان و پدرانشان آن را خلق کرده‌اند، زیبایش ساخته‌اند و با مِهر و خوشی‌ها و رنج‌ها و اشک و خونشان آن را تبرک و تقدس بخشیده‌اند، پس می‌توانند به‌درستی خواستار آن باشند که به‌عنوان شهروندانی برابر به رسمیت شناخته شوند و از سهم ویژۀ خودشان که از ثروت و رفاه ملت دارند محظوظ گردند.
niloufar.dh
با آنان از میهنشان سخن بگو، از آنچه بوده، و از آنچه باید باشد... با آنان مکرر از کرده‌های بزرگ عامۀ مردم در جمهوری‌های باستانمان بگو؛ به آنها اسامی مردان نیکی را بیاموز که ایتالیا و مردمش را دوست داشتند، و با تحمل رنج و بهتان و اذیت و آزار، به‌جدّ کوشیدند تا مقدرات میهن را بهبود بخشند. در قلب‌های جوانشان نه کینه و نفرت ظالمان، بلکه عزمی جانانه برای مقاومت دربرابر ستم و سرکوب را القا کن. رخصت ده که از لبان تو و از قبول متین و باطمأنینۀ مادرشان بیاموزند که چه زیباست پوییدن مسیرهای منتهی به فضیلت، چه بزرگ است برخاستن در مقام رسولان حقیقت، چه مقدس است، اگر نیاز افتاد، بذل جان خود برای برادران خود. اذهان لطیفشان را برانگیز و برافروز، در همان حال که بذرهای گونه‌گون را در آن پهنه‌های حاصلخیر می‌نشانی: بذر عصیان برضد کل اقتداری که قدرتْ آن را غصب و حمایت کرده، و بذر تکریم یگانه اقتدار حقیقی، اقتداری ویژۀ آن فضیلت که به شَرف نبوغ مشرّف گشته است.
niloufar.dh
ایتالیایی‌ها باید دانته را مطالعه کنند، نه برای آنکه لاف بزرگیِ فرهنگ ملی‌شان را بزنند، بلکه برای آنکه انگیزش‌هایی برای ایستادن در مقابل فلاکت و فساد کنونی‌شان پیدا کنند
niloufar.dh

حجم

۲۶۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۹۴ صفحه

حجم

۲۶۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۹۴ صفحه

قیمت:
۱۶۲,۰۰۰
۱۱۳,۴۰۰
۳۰%
تومان