نیکلسون انگلیسی میگوید: در قرن سوم هجری تصوف در کشورهای اسلامی، دارای مختصاتی شد اول اینکه اصطلاحات صوفیانه به وجود آمد و از آن به بعد صوفیان وقتی میخواستند طوری حرف بزنند که اغیار نفهمند آن اصطلاحات را به کار میبردند و کسی که صوفی نبود، نمیتوانست بفهمد چه گفتهاند.
محسن غلامعلیان دهاقانی
نیکلسون میگوید تا روزی که پیغمبر حیات داشت مردم، هروقت راجع به فهم آیات قرآن دچار تردید میشدند به پیغمبر مراجعه میکردند و او تردید مسلمانها را رفع مینمود. بعد از رحلت پیغمبر، علیبنابیطالب (ع) که قرآن را خوب میدانست اشکالات مردم را در راه فهم آیات قرآن رفع مینمود. اما پس از علی (ع) دیگر کسی نبود که بتواند معنای آیات قرآن را برای مسلمین بشکافد.
محسن غلامعلیان دهاقانی
در دین مسیح فقط رستگاری اخروی در نظر گرفته شده و نسبت به امور دنیوی توجه نکردهاند، مسیح خود میگفت که ملکوت من در آسمانها است یعنی منطقهٔ فرمانروایی من در دنیای دیگر است و آنچه مسیح در دورهٔ حیات گفت مربوط میباشد به آمرزش افراد بعد از مرگ و راجع به زندگی کردن در این دنیا بهطوریکه انسان نیکبخت شود چیزی در دین مسیح به نظر نمیرسد. اما دین اسلام به عقیدهٔ علمای دینی اسلامی، دینی است که برای دنیا و عقبی بیاندازه قائل به اهمیت شده و به همان اندازه که تأمین رستگاری بشر را در دنیای دیگر در نظر داشته، مفید بوده که بنیآدم در این دنیا نیز با سعادت به سر ببرد.
محسن غلامعلیان دهاقانی
باز نیکلسون میگوید علمای اسلامی اظهار میکردند در دین موسی، قوانین طوری وضع شده که متضمن سعادت دنیوی بنیآدم است و دین موسی نسبت به سعادت اخروی نوع انسان کمتر توجه داشته است.
محسن غلامعلیان دهاقانی
اول اینکه علمای دینی اسلامی، ارشاد خلق را از وظایف خود دانستهاند و میدانند و نمیپذیرند که دیگران ازجمله صوفیان و عارفان مدعی ارشاد مردم شوند و میگویند آنها برای هدایت خلق صالح نیستند.
محسن غلامعلیان دهاقانی