بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب گربه بازی | طاقچه
کتاب گربه بازی اثر ایشتوان ارکنی

بریده‌هایی از کتاب گربه بازی

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۰از ۱ رأی
۴٫۰
(۱)
متأسفانه من هیچ‌وقت اشتباه نکرده‌ام؛ زندگی‌ام خواب زمستانی بود، چون از سرما می‌ترسیدم.
Setare2606
من همیشه به مادرت به چشم بالادست نگاه کرده‌ام، ولو در فراوانی، در امن، در آرامش زیسته باشم. حتی وقتی با سر توی دیوار می‌رفت، وقتی هول بود، وقتی داشت خفه می‌شد، ‫باز هم او را بالاتر از خودم می‌دیدم، برای این‌که من از میان دو امکان همیشه آن را که راحت‌تر بود می‌جستم، او بود که دل به دریا می‌زد و خطر می‌کرد. وقتی یاد زندگی گذشته‌ام می‌افتم، سرسراهای دراز و فراخی می‌بینم، با چلچراغ‌های بلور و کفی مثل آینه، اما خالی، بی‌هیچ جنبنده‌ای.
Setare2606
چاه فقط از بالا نور می‌گیرد، پیری فقط از گذشته. پیرها عین کودکان فقیری که فقط یک کتاب مصور دارند، همیشه همان صفحات را دوره می‌کنند. اما کسانی هم هستند که یک زندگی برای‌شان کم است.
Setare2606
یاد آن شب در بیمارستان افتادم، همان شبی که من هم بیوه شدم. بهت گفتم «گیزاجون همه‌چی تموم شد.» و آن وقت تو یک جمله از یک شاعر آلمانی گفتی. گفتی پیری سازش‌کاری دائمی است، اما بعد از هر سازشی یک چیزی ته کار می‌ماند. «هر چه کم‌تر، پُرقیمت‌تر…» کمِ من این عشق است
Setare2606
من فقط یک پیرزنم؛ از آن‌دست پیرزن‌ها که جرئت پذیرفتن پیری را دارند؛ و این تنها رفتاری است که جوان‌ها به خاطر آن بودنِ ما را می‌بخشند.
Setare2606
وقتی دیگر حق انتخاب نداری تحمل جوانی سخت‌تر از تحمل پیری است. بدتر از همه اما تحمل آن‌جور پیری است که با توهّم جوانی همراه باشد.
Setare2606

حجم

۲۱۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه

حجم

۲۱۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۶ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد