بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ساخت ایران | طاقچه
کتاب ساخت ایران اثر احسان نوروزی

بریده‌هایی از کتاب ساخت ایران

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۵از ۸ رأی
۳٫۵
(۸)
ببین مهندس، می‌دونی داستان چیه؟ این‌طور نیست که در زمینهٔ کیفیت ساخت نتونیم به پای جنس خارجی برسیم. هر اون‌چه دربارهٔ کیفیت جنس ژاپنی گفته می‌شه که چنان است و چنین است، یا جنس آلمانی فلانه، این‌طور نیست که ما نتونیم به اون برسیم، می‌تونیم. منتها عمدهٔ داستان توی بحث‌های ساختِ محصولات پیچیده، بحث مدیریته. این‌که شما بتونید طوری مدیریت بکنید که ساخت برای شما مقرون‌به‌صرفه بشه. این‌جور نیست که نسازیم، می‌سازیم، از اون‌چه هم که گفته‌ند بهتر می‌سازیم.
maryhzd
شما مثلاً امریکا رو در نظر بگیرید، اون امریکای قدرتمند، من کاری به روش‌های سیاسیش ندارم، ولی قدرتمنده و ثروت داره. این امریکای قدرتمند مساویه با داخل مرزهای پونصد شرکت به‌علاوهٔ چند نقطهٔ دیگه. یعنی امریکا رو داخل این پونصد شرکت می‌سازند. نماد امریکا، جایی که امریکا رو امریکا می‌کنه، ای‌بی‌ام و اپل و گوگل، در حوزهٔ الکترونیکی، در حوزهٔ تکنولوژی‌های دیگه می‌شه جنرال الکتریک و جنرال موتورز، بعدش می‌شه اگزومبیل، همین‌ها هستند دیگه، یا هالیوودش. پس اول باید حاکمیت بدونه که مثلاً تاجران بازار نماد مملکتش نیستند. من واقعاً مشکل دارم با این‌که بازار قدرت داشته باشه. خیلی مهمه که می‌گن فلان سناتور تو امریکا به اون شرکت وابسته‌ست. درحالی‌که ما می‌گیم فلان نمایندهٔ مجلس به فلان بازار وابسته‌ست. یعنی ته قدرت ما می‌شه کسی که برنج وارد می‌کنه و نه مپنا و نه اُ‌تی‌سی
maryhzd
مثلاً این‌که می‌گن جهش تو تولید مقاله تو ایران اتفاق افتاده یا نه، ما نمی‌گیم نه،‌ اتفاق افتاده اما می‌گیم آیا این دستاوردی هم برای ما داشته؟ می‌گیم نه. بعد می‌گیم آیا هزینه‌ش فقط اینه؟ می‌گیم نه، ما داریم به خرج خودمون حریف‌هامون رو زوردارتر می‌کنیم. یعنی جامعه‌مون رو محروم می‌کنیم، کار می‌کنیم و نتایجش رو دودستی تقدیم حریف‌هامون می‌کنیم. بعد تو تبلیغات سیاسی هم می‌گیم اسم اون‌ها استکبار جهانیه. یعنی یه شترگاوپلنگ خیلی عجیب‌وغریبی می‌شه که نشون می‌ده ما سردرگم هستیم تو فهم اولویت‌هامون، تو فهم مسائل‌مون و چگونگی حل‌وفصل کردنش.»
maryhzd
یه مدت پیش رفته بودم قندهار افغانستان، برای بازدید. فرانسوی‌ها یه شهرک صنعتی زده‌ند، با خروارها کارخونه، ساختمون هست اما کاری توش انجام نمی‌شه. چرا؟ چون برق نداره، آب نداره. سوخت می‌خواد، از کجا بیارن؟ یعنی ما تو این کشور زیرساخت داریم، انرژیِ ارزون داریم، نیروی جوون متخصص داریم. ما فقط‌وفقط مدیریت می‌خوایم تا این مجموعه رو دور هم جمع بکنه، از این مجموعه یه خروجی‌ای بگیره که بتونه تو دنیا رقابت بکنه. بحث تولید تو این ابعاد داستانِ مدیریته. داستان این‌که شما بتونید منابع‌تون رو طوری مدیریت کنید که در نهایت قابلیت رقابت با اون‌ها رو داشته باشید. با همهٔ تحریم‌ها و مشکلاتی که هست، همین الآن ما در حال تولید هستیم، قطعات داغ رو هم تولید می‌کنیم. در زمینهٔ قطعات داغ خیلی اصرار داشتند که تکنولوژیش رو ندن، ولی نهایتاً دیدند که ایرانی‌ها به‌ش می‌رسند. مشکل اصلی ما مدیریته. منظورم مدیریت سطح‌پایین صنعت یا مدیر بالاسریم نیست، بلکه مربوط به مدیریت سطح‌بالاست.
maryhzd
بدیهی است که شناخت ساده‌اندیشی‌ها در درک توسعهٔ صنعتی بر مسائل و مشکلات و راه‌حل‌های آن‌ها پرتو می‌افکند. یکی از ساده‌اندیشی‌ها این است که معمولاً صاحب صنعت شدن را با صنعتی شدن یکی می‌شمارند. عده‌ای تصور می‌کنند که اگر در کشوری کارخانه‌هایی احداث شود که براساس نظم معیّنی و با استفاده از ابزار و تجهیزات و نیروی انسانی و سازمان‌دهیِ خاصی، مواد اولیه و نیز مواد واسطه‌ای را تبدیل به کالاهای مصرفی یا سرمایه‌ای بکنند، این کشور صنعتی شده است. اما با توجه به این‌که صنعتی شدن روندی پویا و بلندمدت است، نمی‌توان به‌سادگی گفت که چون این کشور «صاحب صنعت» شده، پس «صنعتی» هم شده است.
maryhzd
معمولاً خارجی‌ها وقتی می‌خوان یه چنین قراردادی ببندند، به طرف مقابل‌شون نگاه می‌کنند، اگه احساس بکنند طرف مقابل کشوری با زیرساخت مناسبه که قابلیت جذب این تکنولوژی رو داره، خیلی باهاش سخت کنار می‌آن. اگه احساس بکنند که طرف مقابل‌شون چیزی رو تو مقاله‌ای خونده و حالا یه حرفی می‌زنه، به‌ش می‌گن باشه، حالا تو چی می‌خوای، هر چیزی که می‌خوای بیا بنویس، من صفر تا صدش رو به‌ت می‌دم. چون انتقال‌دهندهٔ دانش اون‌قدری مهم نیست که گیرندهٔ دانش فنی. یعنی اگه اون دانش فنی رو بده ولی شما نتونید بگیرید، فوقش مثلاً یه وانت‌بار نقشه گیرتون می‌آد، یا چهارتا آلبوم سی‌دی، یا هارددیسک، و شما عملاً نمی‌تونید کاری انجام بدید.
maryhzd
علی‌رغم این‌که مقاطع گوناگون، گفتنِ این‌ها می‌تونست تو رزومهٔ شخصی ما تأثیر زیادی بذاره که ما رو به عنوان یه مدیرِ خیلی قوی مطرح کنه، اما نکردیم تا به محصول نهایی برسیم. برای این‌که نشون بدیم ما می‌تونیم. توربین‌سازها می‌دونند که توربین ساختن یعنی چی. زیمنس که دانشش رو از اول داشته می‌دونه یعنی چی. حالا ما هم هستیم. جی‌ای، رولزرویس هم باید بدونند که حالا ما هستیم. آقایون روس هم باید بدونند که ما الآن هستیم. کسی که دستش به توربین خورده باشه و سوخته باشه، اون می‌فهمه که توربین یعنی چی. ما خیلی دست‌هامون سوخته.»
maryhzd
خیلی بعید می‌دونم ایرانی‌ها تونسته باشند یه همچون چیزی بسازند. نمی‌تونی تصور کنی چه‌قدر ظریفه.» «ظریف؟ تا اون‌جایی که من شنیده‌م ۷۰ تُن وزن داره. ابعاد کل قضیه یه چیزی در حدود ۱۲ متر در ۶ متره.» «همینش عجیبه. یه چیز خیلی‌خیلی گُنده‌ست ولی درعین‌حال خیلی‌خیلی ظریف. پَرّه‌هاش اگه یه‌ذره این‌ور و اون‌ور بشند تمومه. شوخی‌بردار نیست، منفجر می‌شه.»
maryhzd
دایی مجید از آن آدم‌هایی بود که دلِ خوشی از هیچ‌چیز ایرانی نداشت ولی آن‌قدر منصف بود که اذعان کند تا قبل از انقلاب، ایرانی‌ها فقط اپراتوریِ دستگاه‌ها را بلد بوده‌اند ولی بعد از انقلاب و بیش‌تر به خاطر تجربهٔ جنگ توانستند دانش فنیِ راه‌اندازی و نگه‌داری و تعمیر صنعت نفت را یاد بگیرند.
maryhzd
این چیز هیچ جذابیتی برایم نداشت ولی می‌دانستم که «اگر چیزی برایت جذاب نیست، به خاطر این است که به اندازهٔ کافی به آن خیره نشده‌ای.» پس اولین گام این بود که تصویر آن چیز را پرینت بگیرم و بچسبانم بالای میز تحریرم.
maryhzd

حجم

۱۶۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۰ صفحه

حجم

۱۶۱٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۵۰ صفحه

قیمت:
۳۳,۰۰۰
۱۶,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد