بریدههایی از کتاب همین حوالی دوردست
۴٫۳
(۷)
حتی نیستی و نابود شدن نیز نوعی از تبدیل شدن به سایر چیزهای زنده است
majid001
آنا ترزا فرناندز (هنرمند) اخیراً کفشهای پاشنهبلندی از جنس یخ پوشید؛ او شبهنگام با همین کفشها آنقدر در یک آبرو در یکی از خیابانهای مرکزی شهر ایستاد تا کفشهایش ذوب شدند و نهایتاً پابرهنه و آزاد شد. در واقع این مبارزهای بین گرمای بدنش و سرمای کفشها و البته مبارزهای بین ارادهٔ پولادینش و زندان داستان سیندرلا بود. آن کفشها واقعاً زیبا، عجیب و دلهرهآوراند. به پاها آسیب میزنند و راه رفتن با آنها شکلی شکننده به خودش میگیرد؛ کفشهایی با نام پاشنهسوزنی. همان کفشهایی که میتوان با آنها به کسی (به خود) صدمه زد. در ویدئوی از دو ساعتی که او در چهل دقیقه خلاصه کرده بود که واقعاً کار شاقی هم بود، کفشهای یخی به آهستگی و درست مثل فروپاشی یک داستان، فرسایش یک باور و محو شدن یک ترس، از هم پاشیدند.
shadi ashouri
نوشتن در تنهایی برای غریبهها قطعاً به احیاء و شنیدهشدن در خلوتِ خواندن میانجامد.
mohsen
نوشتن یعنی حرفهایی که امکان گفتنش به کسی وجود ندارد را برای هیچکس یا همگان مکتوب کنیم. و یا به عبارتی نوشتن همان مکالمه با مخاطب ناشناسی است که شاید نهایتاً آن را بخواند اما کسی را برای بازگو کردنشان نداشته باشد.
mohsen
من مادرم را چون کتابی در حال فروپاشی میدیدم؛ کتابی که ورقهایش در حال جدا شدن، جملاتش در حال محو شدن، کلماتش در حال سقوط و صفحات در حال سفید شدن است؛ کتابی که از آخر در حال محو شدن است؛ به این معنا که آخرین و جدیدترین خاطرات در ابتدا محو میشوند و هیچ خاطرهٔ جدیدی هم به آن اضافه نمیشود؛ در یک کلام، کلمات داشتند از کلامش محو میشوند و تنها یک جای خالی از خودشان بهجا میگذاشتند.
mohsen
آنطور که میگویند آلزایمر برعکس دوران کودکی است؛ ذهن حریص کودکان در پی تحصیل دانش و آگاهیای است که درست در پایان عمر از هم فرومیپاشد؛ یک فرآیند متضاد به دست آوردن و از دست دادن.
mohsen
حجم
۲۴۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۴۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد