بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کتابخانه نیمه شب | صفحه ۳۳ | طاقچه
کتاب کتابخانه نیمه شب اثر مت هیگ

بریده‌هایی از کتاب کتابخانه نیمه شب

نویسنده:مت هیگ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۰از ۲۹۳ رأی
۴٫۰
(۲۹۳)
لحظات شاد در زمان‌هایی خاص می‌توانند به درد تبدیل شوند.
Elham.D
چون غالب‌اوقات قضاوت ما دربارهٔ موفقیت، دربارهٔ نوعی تصور مزخرف ظاهری از دستاورده؛ مثلاً مدال المپیک، شوهر ایده‌آل، دستمزد خوب و... و سعی می‌کنیم به تمام این معیارهایی که تو ذهنمون داریم برسیم. درحالی‌که موفقیت واقعی چیزی نیست که شما می‌سنجید. و زندگی مسابقه‌ای نیست که بتونید توش برنده بشید. این‌ها همه‌ش... چرت‌وپرته، واقعاً...»
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
«هیچ‌وقت اهمیت بزرگ‌بودن چیزهای کوچک رو دست کم نگیر. تو باید همیشه این یادت بمونه.»
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
«به‌محض این‌که برنده‌شدنم تو مسابقات شروع شد، دیده شدم و نمی‌خواستم دیده بشم. نه‌تنها دیده‌شدن، بلکه دیده‌شدن توی لباس شنا اون‌هم دقیقاً تو سنّی که دربارهٔ بدن خودت وسواس و نگرانی داری. یکی بهم گفت شونه‌های پسرونه دارم. حرف احمقانه‌ای بود، ولی خیلی از این چیزهای احمقانه شنیدم و همهٔ اون‌ها رو تو همون سن احساس کردم. وقتی نوجوون بودم، خوشبختانه نامرئی بودم. مردم به من می‌گفتن «ماهیه.» منظورشون تعریف نبود. خجالتی بودم. این یکی از اون دلایلی بود که کتابخونه رو به زمین بازی ترجیح دادم. چیز کوچکی به نظر می‌رسه، ولی واقعاً داشتنِ همون جا بهم کمک کرد.»
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
تاحالا با خودتون فکر کردید که «چطور کارم به این‌جا کشید؟» انگار داخل هزارتویی هستی و کاملاً گم شدی و همه‌ش تقصیر خودته، چون خودت بودی که همهٔ اون پیچ‌ها رو پشت سر گذاشتی و می‌دونی که مسیرهای زیادی برای بیرون اومدنت هست، چون صدای همهٔ افرادی رو که از اون هزارتو بیرون اومدن می‌شنوی که می‌گن و می‌خندن. و گاهی از لای حصار نگاهی به اون‌ها میندازی که از لای برگ‌ها شکلی گذرا از اون‌ها رو می‌بینی. و اون‌ها اون‌قدر شاد به نظر می‌رسن که از پسش براومدن و تو از دست اون‌ها دلخور نیستی، بلکه از دست خودت دلخوری که توانایی اون‌ها رو برای حل این هزارتو نداشتی. برای تو هم پیش اومده؟
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
«تنها خطر وقتیه که این‌جایی، بین زندگی‌ها. اگه ارادهٔ ادامه‌دادن رو از دست بدی، روی ریشهٔ زندگیت (زندگی اصلی‌ت) اثر می‌ذاره و ممکنه باعث تخریب این محل بشه. دراین‌صورت برای همیشه از بین می‌ری. می‌میری و دیگه دسترسی به همهٔ این‌ها رو از دست می‌دی
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
هرزمانی که تصمیمی رو به تصمیمی دیگه ترجیح بدی، نتایج فرق می‌کنه. تغییر برگشت‌ناپذیری رخ می‌ده که به‌نوبهٔ خودش دگرگونی‌های بیشتری رو ایجاد می‌کنه. این کتاب‌ها دروازه‌هایی هستن به تمام زندگی‌هایی که ممکن بود از سر بگذرونی
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
«بین مرگ و زندگی، کتابخانه‌ای هست و درون آن کتابخانه قفسه‌هایی هستند که تا ابد امتداد دارند. هر کتاب فرصتی برای آزمودن زندگی دیگری را، که می‌توانستی داشته باشی، در اختیارت قرار می‌دهد، برای این‌که ببینی اگر انتخاب‌های دیگری کرده بودی، اوضاع چطور می‌شد... اگر فرصت داشتی حسرت‌هایت را جبران کنی، چه کار متفاوتی می‌کردی.»
کاربر ۲۱۲۳۶۲۷
آرتور شوپنهاورِ فیلسوف در یکی از لطیف‌ترین لحظاتش نوشته بود: «شفقت اساس اخلاقیات است.» شاید اساس زندگی هم بود.
sogol
نمی‌توانم تمام افرادی باشم که دلم می‌خواهد یا تمام زیستن‌هایی را زندگی کنم که دوستشان دارم. هیچ‌وقت نمی‌توانم تمام مهارت‌هایی را یاد بگیرم که دلم می‌خواهد. پس چرا دلم می‌خواهد؟ دلم می‌خواهد تمام طیف‌ها، مایه‌ها و دگرگونی‌های تجربیات ذهنی و جسمی ممکن در زندگی‌ام را زندگی و احساس کنم.
Parnia:)

حجم

۲۷۹٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۳۴ صفحه

حجم

۲۷۹٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۳۴ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰
۵۰%
تومان