بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب عشق و معدن | طاقچه
کتاب عشق و معدن اثر حمیدرضا رضوانی اول

بریده‌هایی از کتاب عشق و معدن

انتشارات:نشر آرسس
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۱۴۶ رأی
۴٫۱
(۱۴۶)
این جهان مانند آیینه است و اگر امروز خوبی کنی ده برابر خوبی خواهی دید و اگر دور خودت پرده‌ای بکشی تا کسی از خیرات تو بهره مند نشود روزی که نیازمند کمک شوی آن پرده جلوی دید دیگران را خواهد گرفت.
abbas1207
چشم چشم را نمی‌دید و در آن تاریکی که زیر درختان که همچون چتری جلوی تابش اندک نور ماه را هم گرفته بودند دست در کوله‌های یکدیگر انداخته تا هم را گم نکنند
پرنده _پرواز.
این خاصیت مادران بود که حتی از هزاران سال پیش و حتی زمانی که هنوز رد و بدل شدن واژگان در میان انسان‌ها جاری نشده بود و آنها را انسان اولیه می‌نامیدند، مادر، تکه‌ای استخوان که مقداری گوشت هنوز به آن چسبیده بود را در گوشه‌ای پنهان می‌کرد تا وقتی فرزندش گرسنه شد چیزی برای خوردن داشته باشد، و البته این هم خاصیت انسان بود که موجودی فراموشکار آفریده شده و تمام آن مهر و محبت‌ها و بیدار خوابی کشیدن‌ها و رنج‌های مادر و سختی کشیدن و خرد شدن‌ها و شکستن غرور پدر را فراموش می‌کند و پی کار خودش میرود و پدر و مادر با اینکه این را می‌دانند اما تا آخرین لحظه و جانی که در بدن دارند غم او را می‌خورند!
کاربر ۲۳۴۰۸۱۶
کسی که مهربانی می‌کند در حقیقت در حق خود مهربانی می‌کند چرا که این جهان مانند آیینه است و اگر امروز خوبی کنی ده برابر خوبی خواهی دید و اگر دور خودت پرده‌ای بکشی تا کسی از خیرات تو بهره مند نشود روزی که نیازمند کمک شوی آن پرده جلوی دید دیگران را خواهد گرفت.
روژینا
خدا اگر بخواهد کاری انجام دهد می‌تواند حتی با یک چیز منفی مانند دود سیگار به داد انسان برسد.
روژینا
لازم نبود همیشه پول در بانک داشته باشی تا به کارت بیاید، اگر در بانک محبت و مهربانی هم، کار خیر به حساب بگذاری روزی می‌توانی از آن برداشت کنی و آن حساب، میان افراد مهربان و نیکوکار مشترک است و دارایی‌اش تمامی ندارد. ممکن است پولت را از دست بدهی اما هیچگاه امکان ندارد حساب مهربانی‌ات خالی شود، چرا که موجودی‌اش بی‌پایان است...
Mohadese Por
آریوبرزن صمیمی‌ترین دوستش که بزرگترین رقیب زندگی‌اش و شاگرد اول‌های کلاس بودند، نمی‌دانست که فشار زندگی که کمر یک مرد را می‌شکند یعنی چه؟
پرنده _پرواز.
نظام خلقت بر پایهٔ مهربانی استوار گشته
reyhan
لبخندی واقعی پس از سالها روی لبان مادر آمد و تمام غم‌های دنیا را فراموش کرد. احسان که انگار تازه از خوابی عمیق بلند شده باشد از جا برخواست و آبی به دست و رویش زد و لباسش را عوض کرد و وسایل پیک نیک را در ماشین گذاشت و به یاد قدیم‌ها که به دشت و صحرا می‌رفتند و کباب درست می‌کردند، با سیما از شهر خارج شد و چند ساعت رانندگی کرد تا به کنار دریا رسیدند. پارچه‌ای پهن کرد و شروع به برپا کردن آتش و درست کردن کباب کرد. بعد هم با صدای بلند شروع به خواندن آوازهایی قدیمی کرد که مادرش همیشه عاشق آنها بود.
امین انصاری
رویدادهای زندگی‌اش که سالها باید می‌گذشت تا بگذرد و به سختی روزش شب شود، اکنون به کثری از ثانیه هجوم آورده و باز محو می‌شوند...
fatemeh_gh

حجم

۷۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۶ صفحه

حجم

۷۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۱۶ صفحه

قیمت:
رایگان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد