بریدههایی از کتاب هنر شناخت مردم
نویسنده:پل دی. تیگر، باربارا بارون تیگر
مترجم:محمد گذرآبادی
انتشارات:انتشارات شرکت کتاب هرمس
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۷از ۱۹ رأی
۳٫۷
(۱۹)
دو سؤالی که بیش از همه در تعیین درونگرا یا برونگرا بودن شما مفید است عبارت است از:
چه چیزی بیشتر به من نیرو میدهد ــ تعامل با دیگران یا تنها بودن؟
دوست دارم انرژیام را کجا متمرکز کنم ــ دردنیای بیرونی آدمها و چیزها یا در دنیای درونی افکار و اندیشهها؟
احسان رضاپور
قضاوتگرها و دریافتگرها در مورد نظم و ساختار، تا چه حد با هم فرق دارند. قضاوتگرها معمولا با مفهوم قانون و مقررات، احساس راحتی میکنند و اهمیت زیادی برای تبعیت از آنها قائلند، درحالی که دریافتگرها به مقررات و قوانین به چشم محدودیتهای ناخواسته برای آزادی خود و امکان خودانگیخته بودن مینگرند.
FerFerism
اگر فرد قضاوتگر به یک کنسرت موسیقی دعوت شود، تمایل شدیدی پیدا میکند تا در مورد آن تصمیم بگیرد. خواه دوست داشته باشد برود یا نه، احساس میکند باید تصمیم بگیرد. و معمولا زمانی راحت میشود که همه چیز مشخص و قطعی شده باشد، مگر اینکه تردید زیادی در مورد پذیرش یا عدم پذیرش دعوت داشته باشد.
اما تنشی که دریافتگرها تجربه میکنند درست عکس این است؛ آنها از اینکه مجبور به تصمیمگیری شوند احساس فشار و ناراحتی میکنند. بدین ترتیب با تصمیم نگرفتن، تنش خود را کاهش میدهند، یعنی انتخاب را تا حد ممکن به تعویق میاندازند و گزینههای خود را باز میگذارند. اگر یک دریافتگر به کنسرت موسیقی دعوت شود، احتمالا از اینکه تصمیم بگیرد و خود را از مدتی قبل به آن متعهد کند، احساس خوبی ندارد، مگر اینکه واقعآ تمایل به رفتن داشته باشد. استدلال او این است که، به هرحال امکان دارد اتفاق بهتری پیش بیاید!
FerFerism
همان طور که متفکرها و احساسیها براساس معیارهای متفاوتی تصمیم میگیرند، برای متقاعد کردن آنها هم باید به شیوههای متفاوتی استدلال کرد. احساسیها ذاتآ دلسوزند و برای احساسات دیگران ارزش قائلند، حتی اگر این احساسات بیمعنا و غیرمنطقی باشد. از سوی دیگر، متفکرها معمولا متقاعد نمیشوند مگر با استدلال منطقی. احساسات در صورتی اعتبار دارد که واکنشی منطقی به شرایط باشد. به دلیل همین تفاوت، تعجبی ندارد که متفکرها و احساسیها خیلی از اوقات در رابطه با هم دچار سوءتفاهم میشوند. احساسیها معمولا زودتر و به دفعاتِ بیشتر آزرده میشوند و متفکرها وقتی میفهمند مسبب این آزردگی بودهاند تعجب میکنند.
FerFerism
برای متفکرها، حرف اول و آخر را منطق میزند. گویی موقع تصمیمگیری، آنها یک گام عقب میگذارند و موضوع را به شکلی منطقی و غیرشخصی تحلیل میکنند و از خودشان میپرسند: «آیا این کار منطقی است؟ چه دلایلی له و علیه آن وجود دارد؟ تصمیم من چه عواقب و پیامدهایی خواهد داشت؟» به عبارت دیگر، آنها به تصمیم خود عینیت میدهند. برای احساسیها این فرآیند دقیقآ معکوس است. آنها یک گام جلو میآیند، خود را وارد معادله میکنند و میپرسند: «چه احساسی نسبت به آن دارم؟ چه تأثیری بر من و دیگران دارد؟ آیا انجام این کار درست است؟ ارزشهای شخصی من حکم به انجام چه کاری میدهند؟» به عبارت دیگر، موقعیت را شخصی میکنند
FerFerism
نباید تعجب کنیم اگر بدانیم حسیها و شهودیها در مدرسه معمولا جذب موضوعات متفاوتی میشوند. شهودیها اغلب به مطالعات تئوریک مثل فلسفه، روانشناسی، جامعهشناسی و ادبیات علاقه بیشتری دارند در صورتی که حسیها اغلب به موضوعات ملموستری که دارای کاربردهای عملی است مثل مهندسی، علوم تجربی و کسب و کار علاقه بیشتری نشان میدهند. منظور این نیست که مهندس شهودی وجود ندارد یا حسیها نمیتوانند روانشناس موفقی باشند، فقط این که آنها معمولا با درصدهای تقریبآ مساوی به این نوع مشاغل تمایل نشان نمیدهند.
FerFerism
دو سؤالی که بیش از همه در تعیین درونگرا یا برونگرا بودن شما مفید است عبارت است از:
چه چیزی بیشتر به من نیرو میدهد ــ تعامل با دیگران یا تنها بودن؟
دوست دارم انرژیام را کجا متمرکز کنم ــ دردنیای بیرونی آدمها و چیزها یا در دنیای درونی افکار و اندیشهها؟
احسان رضاپور
آیا معمولا بیشتر به امور واقع و جزئیات توجه دارم یا سعی میکنم ارتباطات، معانی پوشیده و ضمنی را درک کنم؟
حسیها درختها را میبینند، اما شهودیها جنگل را. منظور این است که حسیها ذاتآ به آنچه در لحظه تجربه میکنند توجه دارند. اگر گلی را به یک آدم حسی بدهیدو از او بخواهید دربارهاش حرف بزند، او به درخشندگی رنگها، بافت نرم گلبرگها، بوی خوش و سبُکی و شکنندگی آن اشاره میکند ــ به عبارت دیگر، تمام چیزهایی که سه حس او درباره گل به او میگوید. حالا اگر همان گل را به یک آدم شهودی بدهید و از او بخواهید دربارهاش توضیح بدهد، احتمالا چیزهایی از این قبیل میشنوید: «این گل مرا یاد مادربزرگم میاندازد. عادت داشت آنها را در حیاط خانهاش بکارد و هر تابستان که به دیدنش میرفتیم، گلها را میچیدیم و روی میز غذا میگذاشتیم». توجه دارید که فرد شهودی گل را به شیوهای بسیار متفاوت از فرد حسی درک میکند. یعنی به جای تمرکز بر آنچه هست، بلافاصله روی ارتباط خود با گل و آنچه به ذهنش تداعی میشود تمرکز میکند.
FerFerism
همه ما به طور مداوم میلیونها (و شاید میلیاردها) تکه از اطلاعات را هرروزه دریافت میکنیم، که بخش اعظم آنها به صورت ناخودآگاه پردازش میشود. بعضیها این اطلاعات را در وهله نخست از طریق پنج حس خود دریافت میکنند ــ یعنی چیزهایی که میبینند، میشنوند، لمس میکنند، میچشند یا میبویند ــ بدین ترتیب آنها را افراد حسی مینامیم. بقیه افراد اطلاعات را از طریق حس ششم خود دریافت میکنند و به جای آنچه هست، بر آنچه میتواند باشد تمرکز دارند. ما برای توصیف این افراد از واژه شهودی استفاده میکنیم. به یاد داشته باشید که هیچکس حسی یا شهودی محض نیست درست همان طور که هیچکس برونگرا یا درونگرای محض نیست. تکتک ما این توانایی را داریم که از حس و شهود هردو استفاده کنیم، و همه ما نیز هر روز چنین میکنیم. اما هریک از ما به طور طبیعی و مادرزاد یکی از این دو را به دیگری ترجیح میدهیم.
FerFerism
اما یک نکته را نباید فراموش کرد: انسانها موجودات بینهایت پیچیدهای هستند و از آنجا که گستره عظیمی از رفتارها در وجود همه افراد است، و هرکسی منحصر به فرد و بیهمتاست، تقریبآ هیچ تکرفتاری نیست که به شکلی خودکار، ترجیح فرد را آشکار کند.
shahram naseri
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۳۲۶ صفحه
حجم
۱٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۳۲۶ صفحه
قیمت:
۱۵۸,۰۰۰
تومان