بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کنار رود پیدرا نشستم و گریستم | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کنار رود پیدرا نشستم و گریستم

بریده‌هایی از کتاب کنار رود پیدرا نشستم و گریستم

انتشارات:داهی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۳۰ رأی
۳٫۵
(۳۰)
به ندای کودک درونمون گوش بدیم و پیامش رو درک کنیم، از چیزی که می‌گه شرم نداشته باشیم و نذاریم که وحشت کنه و از اینکه تنهاست دلمرده بشه.
نارون
گفت: «هرازگاهی غم عمیقی وجودمون رو پرمی کنه که توان مقابله باهاش رو نداریم. بعد می‌بینیم لحظهٔ جادویی اون روز رو بدون اینکه بهره‌ای ازش ببریم از دست دادیم و این‌طوری می‌شه که زندگی جادو و هنرش رو از ما مخفی می‌کنه. باید به نوای بچگی‌هامون که زمانی به شنیدنش عادت داشتیم گوش بدیم؛ بچه‌ای ک هنوز توی وجودمونه. اونه که لحظه‌های جادویی زندگی رو می‌فهمه و با سماجت بهمون ندا می‌ده. ما می‌تونیم ندای اون رو سرکوب کنیم، ولی هرگز نمی‌تونیم از وجودمون حذفش کنیم.
نارون
عشق همیشه تازه است، مهم نیست در زندگی یک‌بار، دو بار یا ده بار عاشق شده باشیم، در هر مرحله انسان خود را در برابر پدیده‌ای ناشناخته می‌بیند. عشق قادر است ما را به قعر دوزخ ببرد یا در بهترین نقطهٔ بهشت؛ اما همیشه عشق ما را به جایی خواهد برد.
نارون
‫در کنج اتاق، «دیگری» نشسته بود: ضعیف، شکننده، خسته، فرسوده و سرخورده. انگار از همه‌چیز می‌ترسید، اما درعین‌حال به خود می‌قبولاند که ترسی در کار نیست، آری، دانایی و فرزانگی از آن کسی است که با واقعیت آشناست. «دیگری» در گوشهٔ اتاق مشغول قضاوت عشق آتی در برابر رنج پیشین بود.
نارون
اما بدبخت کیست؟ کسی که از خطرکردن بترسد، شاید هیچ‌گاه افسرده و غمگین نشود، اما هرگز لحظات جادویی زندگی را درک نخواهد کرد. وقتی به گذشته می‌نگرد، ندایی در قلبش به او می‌گوید با معجزاتی که هر روز پروردگارت برای تو تدارک دیده بود چه کردی؟ با استعدادهایی که خدایت در وجودت به ودیعه گذاشته بود چه کردی؟ آیا همه‌چیز را در گور نادانی و ترس‌هایت مدفون ساختی؟ اگر این‌چنین باشد، حقیقتاً زندگی‌ات را باخته‌ای...
bookwormnoushin
وقتی آدم با دل پاک و خلوص نیت توی راه ایمان قدم می‌ذاره می‌تونه به خدا نزدیک بشه و جزئی از وجودش بشه و همون‌جاس که معجزهٔ آفرینش اتفاق می‌افته؛ ولی فقط این کافی نیست. لازمه که آدم خودش راهش رو انتخاب کنه. من کلیسای کاتولیک رو انتخاب کردم؛ چون با این مذهب متولد شده بودم و تموم دورهٔ کودکی‌م با اسرار اون گذشته بود. اگه توی یه خونوادهٔ یهودی به دنیا می‌اومدم، حتماً راه موسی رو می‌رفتم و اگه توی یه خونوادهٔ مسلمان بودم راه محمد رو... اما خدا یکیه، اگه هزار تا اسم هم داشته باشه، آدم باید فقط یه اسم پیدا کنه که همیشه با همون اسم صداش بزنه...
fateme
سرانجام به لطف خداوند متعال امروز ترجمهٔ آخرین اثر از سه‌گانهٔ پائولو کوئلیو را به پایان رساندم. پیش‌ازاین، کتاب‌های ورونیکا تصمیم می‌گیرد بمیرد و شیطان و دوشیزه پریم را و اکنون کنار رود پیدرا نشستم و گریستم. رمان‌هایی که تمام اتفاقاتِ داستان در عرض هفت روز رخ می‌دهد؛ اتفاق‌هایی با محوریت مرگ، قدرت و درنهایت عشق. کتاب کنار رود پیدرا نشست
MahShid Pourhosein

حجم

۱۴۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۱۴۸٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱۲
۳
صفحه بعد