بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب ناصر ارمنی | طاقچه
کتاب ناصر ارمنی اثر رضا امیرخانی

بریده‌هایی از کتاب ناصر ارمنی

امتیاز:
۴.۱از ۱۵ رأی
۴٫۱
(۱۵)
با چه زبانی بگویم. من شهید نشده‌ام. من مرده‌ام. این را بارها گفته‌ام و هیچ کس توجه نکرده است. من به عنوان تفریح و سرگرمی به جبهه رفتم. تازه خیلی هم خوش نگذشت. همان روز اول تا آمدیم ببینیم کجا آمده‌ایم، یک خمپاره وسط چادر خورد. نه اشهد گفتم نه یا حسین. ترکش به گلویم خورد. خیلی هم درد گرفت. پدرم در آمد تا مردم.
shariaty
چهارپایه را که از زیر پایت می‌کشند، یک تکانی به خودت می‌دهی. دست‌هایت را از پشت بسته‌اند. بی‌خودی تقلا می‌کنی که آنها را بالا بیاوری و طناب را بگیری و خودت را بالا بکشی. همه همین طور هستند. این کار درست نیست. برای این که هر چه بیشتر تقلا کنی، بدتر می‌میری. آرام رنگت سیاه که نه، کبود می‌شود. این حرف‌ها تجربه است. هزارتایش را دیده‌ام.
shariaty

حجم

۱۰۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۱۳۸ صفحه

حجم

۱۰۴٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۱۳۸ صفحه

قیمت:
۵۷,۰۰۰
۲۸,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد