بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خمپاره های فاسد | طاقچه
کتاب خمپاره های فاسد اثر داوود امیریان

بریده‌هایی از کتاب خمپاره های فاسد

امتیاز:
۴.۸از ۲۷ رأی
۴٫۸
(۲۷)
حاج‌آقا که هنوز اول سخنرانی یک گریه‌کن مشتی پیدا کرده بود باقی حکایت را با سوزوگداز ادامه داد: وقتی مادر آه و ناله‌کنان این حرف را زد، پیامبر منقلب شد. مادر گریه‌کنان دست به آسمان بلند کرد و فریاد زد: - خدایا شدت عذابت را بر فرزندم بیشتر کن! حاج‌آقا چنان فریادی زد که همه از جا پریدند، اما رشید هم که منقلب و احساساتی شده بود، با فریادی بلندتر از صدای حاج‌آقا نعره زد: - الهی آمین! رشید چنان صادقانه فریادزنان الهی آمین گفت که دوباره همه از جا پریدند و بعد صدای خنده در حسینیه پیچید، اما رشید انگار در عالم خودش بود. تو سر خودش می‌زد و زار می‌زد.
یا فاطمه زهرا (س)
اعصابم پاک خط‌خطی بود. یک آدم در لباس نظامی با یک اسپری در نظر بگیرید، آن هم درست تو شکم دشمن! مانده بودم معطل اگر زبانم لال، یک موقع چندتا عراقی غول بریزند سرم و بخواهند دخلم را دربیاورند، چطوری از خودم دفاع کنم. رنگ تو صورت‌شان بپاشم؟
یا فاطمه زهرا (س)
رشید و مختار از آن‌هایی بودند که به‌قول معروف یک روح در دو جسم بودند. چه از نظر نزدیکی اخلاق و منش و روحیه و چه عشق و علاقۀ مشترک. و عشق و علاقۀ مشترک‌شان چه بود؟ تاریخ سدۀ اول اسلام! هر دو کشته مردۀ تاریخ اسلام به‌خصوص صد ساله اولش بودند. آن‌قدر کتاب خوانده و تحقیق کرده بودند که یک فرهنگ جاندار سدۀ اول اسلام شده بودند.
یا فاطمه زهرا (س)
اگر از رزمندگان سال‌های دفاع مقدس بپرسید: «آن زمان چه آرزویی داشتید، حتماً به این دو گزینه اشاره خواهند کرد: ۱ـ بروند حوزه علمیه و روحانی شوند، ۲ـ به خیل عشاق مداحی بپیوندند!»
maasadi78
همه را برق می‌گیرد، ما را مادرزن ادیسون!
کاربر شماره n ام

حجم

۲٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۲٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
۱۰,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد