بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب اولین پادشاه روشنایی؛ جلد پنجم | طاقچه
کتاب اولین پادشاه روشنایی؛ جلد پنجم اثر مرجان صالحی

بریده‌هایی از کتاب اولین پادشاه روشنایی؛ جلد پنجم

۵٫۰
(۱۳)
ولگار کار را برای همهٔ آن‌ها تمام کرد: «و ارباب می‌جنگه که کسی نتونه از قدرتش سو استفاده کنه.» مادر ولگار پرسید: «می‌خوای بگی این جنگ قدرته؟» ولگار به مادرش نگاه کرد: «بله بی‌تردید!» پیرزنی از جمع پرسید: «اربابت از این جنگ چی می‌خواد آقا؟» ولگار رو به زن محترمانه پاسخ داد: «مرگ.» سرش را پایین انداخت: «تنها چیزیه که اربابم می‌خواد.» لبخند تلخی زد: «رویاش رو ازش دزدیدن و به زندگی تبعیدش کردن.»
nilnaz

حجم

۲۵۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

حجم

۲۵۲٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۳۰۴ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
۱۴,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد