بریده‌هایی از کتاب واقعیتمداری

تقریباً تمامی فعالانی که تا به امروز با آنها دیدار داشته‌ام، عامدانه، یا به احتمال بیشتر از روی عدم آگاهی، دربارهٔ مشکلی بیش از اندازه اغراق می‌کردند که خود را متعهد به رفع آن می‌دانستند.

همیشه حامی یک نظر خاص بودن یا همیشه مخالف یک نظر خاص بودن موجب می‌شود اطلاعاتی را نادیده بگیرید که در دیدگاه شما نمی‌گنجد و این دیدگاه درستی برای درک واقعیت نیست.

-باید به فرزندان خود بیاموزیم که کلیشه‌های فرهنگی کمکی به درک ما از جهان نمی‌کنند.

-مراقب نظریات ساده و راهکارهای ساده باشید. تاریخ، انباشته از خیال‌پردازانی است که اقدامات دهشتناک خود را با دیدگاه‌های آرمانی ساده توجیه کرده‌اند.

«یک چکش به یک کودک بدهید تا همه‌چیز را به‌شکل میخ ببیند.» وقتی از تخصصی ارزشمند بهره می‌برید، میل دارید استفاده از این تخصص را ببینید. یک کارشناس، گاهی به دنبال راه‌هایی است تا بتواند دانش و مهارت گرانسنگ خود را فراتر از محدوده‌هایی به کار ببرد که مفیدند و به آن نیاز دارد.

تقریباً تمامی فعالانی که تا به امروز با آنها دیدار داشته‌ام، عامدانه، یا به احتمال بیشتر از روی عدم آگاهی، دربارهٔ مشکلی بیش از اندازه اغراق می‌کردند که خود را متعهد به رفع آن می‌دانستند.

هوشمندبودن -تسلط بر اعداد و ارقام، یا برخورداری از تحصیلات بالا، یا حتی دریافت جایزهٔ نوبل- به‌معنای برخورداری از دانش واقعی جهانی نیست. متخصصان فقط در رشتهٔ تخصصی خود مهارت دارند.

از مشاهدهٔ آن چیزی عاجز بودم که باید می‌دیدم. چیزی را می‌دیدم که از مشاهدهٔ آن هراس داشتم. تفکر انتقادی همیشه دشوار است، اما وقتی در وحشت گرفتار می‌شویم، تقریباً ناممکن است.

مردمان سالمند عاشقانه دربارهٔ جوانی خود خیالپردازی می‌کنند و اصرار دارند که روزگارِ حال، دیگر چون گذشتگان نیست. این ادعا حقیقت دارد، اما نه در آن مفهومی که ایشان در نظر دارند. بیشتر امور در گذشته شرایط بهتری نداشته‌اند، بلکه بدتر بوده‌اند. اما انسان‌ها به‌راحتی از یاد می‌برند که شرایط واقعاً «چه‌طور بوده‌است».

هدف از درآمد بیشتر فقط انباشت پول نیست. هدف از زندگی طولانی‌تر صرفاً رفتن به وقت اضافه نیست. هدف نهایی بهره‌بردن از فرصت، رهایی برای انجام آن کاری است که به انجام آن تمایل داریم.