بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هزار و یک شب (جلد اول) | طاقچه
کتاب هزار و یک شب (جلد اول) اثر عبداللطیف طسوجی

بریده‌هایی از کتاب هزار و یک شب (جلد اول)

انتشارات:نشر افکار
امتیاز:
۳.۱از ۱۲ رأی
۳٫۱
(۱۲)
به هر دیار که در چشم خلق خوار شدی سبک سفر کن از آنجا برو به جای دگر درخت اگر متحرک شدی ز جای به جای نه جور ارّه کشیدی و نی جفای تبر
jacksparrow
ملکزاده چون این بشنید دل به مرگ نهاد و از بیم جان بر خود بلرزید. غول گفت: چرا ترسانی؟ آخر نه تو ملکزاده‌ای؟ چرا به مال پدر از چنگ دشمن به درنمی‌روی؟ ملکزاده گفت: دشمن من از من جان همی‌خواهد نه زر. غول گفت: چرا پناه از خدا نمی‌خواهی؟ ملکزاده سر به آسمان کرده گفت: «امّن یجیب المضطرّ اذا دعاه اصرفه عنی انک علی ماتشاء قدیر» (= ای کسی که هرگاه درمانده‌ای ترا بخواند به دعای او پاسخ می‌دهی، او را از من برکنار دار که تو بر هر چه خواهی توانایی). غول چون این بشنید از ملکزاده به کناری رفت.
536363

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۸۸۷ صفحه

حجم

۱٫۲ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۸۸۷ صفحه

قیمت:
۲۰۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد