بریدههایی از کتاب ماده تاریک
۴٫۲
(۱۷۸)
«اینکه تو بودن چه حسی داره.»
«منظورت چیه؟»
کمی فکر کرد، سپس گفت: «درمورد جایگاهت تو این دنیا چه حسی داری جیسون؟»
pegah
احساسی به من میگفت تو همیشه با من بودهای؛ گویی هر دو از یک چیز ساخته شدهایم... ذرههای ازهمپاشیدهٔ ماده که از آتش ستارههای مُرده سرچشمه گرفتهاند. انگار جایی در ناخودآگاهم این را میدانستم و بهمحض اینکه چشمانم به چشمانت افتاد همه را بهخاطر آوردم.
Negin
چیزی که احتمال داشت اتفاق بیفتد یا اتفاقی که رخ داده
هر دو سرانجامْ پایانی خواهند داشت
پایانی که همواره سرنوشت هر چیزی است.
صدای پایی که طنین آن از حافظه به گوش میرسد
در خلال راهی که آن را برنگزیدهایم دنبال میشود
و به دری میرسد که هرگز آن را به روی خود نگشودهایم.
تی. اس. الیوت، بخشی از شعر «نورتون سوخته»
book lover
دقیقاً زیبایی جوانی هم به همین چیزهایش است.
آسودگی و فراغت بال خاصی دارد که راهش را به همه چیز باز میکند. دلیلش این است که هنوز هیچ انتخاب بزرگی رخ نداده، هیچ راهی برگزیده نشده، و راهی که پیش روست محض و بیغلوغش است؛ پر از شانسهای نامحدود.
book lover
قبلاً فکر میکردم قدر همهٔ این لحظهها را میدانم، اما حالا میبینم که همهشان برایم عادی شده بودند. چرا نباید عادی میشدند؟ تا وقتی چیزی در زندگیمان تغییر نکند، تا وقتی تلنگری احساس نکنیم، قدر چیزی را که داریم نخواهیم فهمید.
Fateme Soltani
همهٔ اینها در نهایت زندگی هستن دیگه، نیستن؟ ما همیشه از دور بهش نگاه میکنیم. برای خودمون بزرگش میکنیم، غافل از اینکه سرآخر همه یه خوشحالیهایی دارن، یه ناراحتیهایی دارن. مهم اینه که هر راهی رو که میری به خودت ایمان داشته باشی و سر چیزهایی که میتونستی داشته باشی خودت رو اذیت نکنی.
غزل
همهٔ ما هر روز در تکاپو هستیم، کار میکنیم تا زندگی کنیم. غافل از اینکه جزء کوچکی از یه حقیقت خیلی بزرگتر هستیم، بزرگتر از اون چیزی که حتی فکرش رو هم بکنیم.
Elina Asg
اگر فرض کنیم همهٔ شرایط مساوی و برابر باشند، پس سادهترین راهحل درستترین آنهاست
آلی
ولی جیسون، تو، واقعاً اگه تصمیم میگرفتی راهی رو که من رفتم انتخاب کنی، الان دنیا رو تغییر داده بودی. بهشرط اینکه زندگیات رو وقفش میکردی. ولی بهجاش داری چیکار میکنی، به پزشکهای آینده واحدهای ابتدایی فیزیک درس میدی.»
آلی
«حتماً باید بنویسمش؟»
گفتم: «وقتی مشغول نوشتنی مجبوری تمام تمرکزت رو خرجش کنی. تقریباً غیرممکنه موقع نوشتن به دو چیز متفاوت فکر کنی. نوشتن باعث میشه افکار و تمایلاتت در یک راستا قرار بگیرن.»
adish
«میخوام این رو بگم آماندا، که هر چیزی که احتمال وقوعش وجود داشته باشه حتماً رخ میده. هر چیزی.
adish
آیا دنیای دیگری دقیقاً شبیه دنیایی که ما میشناسیم وجود دارد؟
adish
همان زنی را میخواستم که سالها قبل در آن حیاطخلوت کوچک دیده بودمش.
همان زنی که برای تشکیل زندگی انتخابش کردم، بدون اینکه غصهٔ رؤیاماندن رؤیاهایم را بخورم.
او را میخواستم.
نه چیز دیگری را.
یاسمن بلوری
حدس و گمان منجر به سوءگیری میشوند و سوءگیری هم به حقیقت نمیرسد
Soh Bat
همیشه وقتی زندگی ترد و شکننده میشود، یعنی به پایانش نزدیک شده است، بنابراین همان کاری را انجام میدهد که بارها و بارها تکرار کرده؛ برمیگردد و دوباره از ابتدا شروع میشود.
Hana
اگه میلیونها استخر هم دوروبر ما باشن و تو هر کدوم یه ورژن از ما وجود داشته باشه که زندگیای مثل زندگی ما یا متفاوت از اون داشته باشن، بهت اطمینان میدم هیچکدوم زندگیای به زیبایی زندگی ما ندارن.»
بِه بانو
گفت: «چرا برخی از مردها عاشق زنهایی میشن که از جهاتی شبیه مادرشون هستن؟ یا برخی از دخترها دلبستهٔ مردهایی با خصوصیات پدرشون؟ چون میخوان فرصتی بهدست بیارن تا یه چیزهایی رو تغییر بدن، چیزهایی که یه عمره تو ناخودآگاهشون جاخوش کرده. میخوان کاری رو که وقتی بچه بودن نتونستن انجام بدن تو بزرگیشون انجام بدن.
mojan
کرد و گفت: «حتماً باید بنویسمش؟»
گفتم: «وقتی مشغول نوشتنی مجبوری تمام تمرکزت رو خرجش کنی. تقریباً غیرممکنه موقع نوشتن به دو چیز متفاوت فکر کنی. نوشتن باعث میشه افکار و تمایلاتت در یک راستا قرار بگیرن.»
mojan
کسی شما را از اینکه چند لحظه بعد زندگیتان بهکلی تغییر خواهد کرد آگاه نمیکند
ahmad
زندگی. همهٔ ما فقط مشغول قدمبرداشتن در دشتهای بیدارودرخت موجودیت خودمان هستیم، آنقدر حیرانیم که نمیدانیم تمام چیزهایی که دوستشان داریم یا از آنها متنفریم، تمام چیزهایی که به آنها اعتقاد داریم و برایشان میجنگیم، میکشیم، یا کشته میشویم فقط تصاویر بیمعنایی روی شیشههای پلکسیگلاس هستند.
امیر
حجم
۳۴۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
حجم
۳۴۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان