بزرگترین نوابغ تاریخ، همیشه، جسارت را برتر از امنیت دانستهاند و حرفهایشان حتی برای بدترین فکرها، توجیه خوبی است.
Smrldo
گوش سپرد به صدای داخل گوشش که داستان یک دختر مقتول دیگر بود و سعی کرد داستان خودش را فراموش کند.
Ati
«مردهای واقعی، موقع ورود غیرقانونی، لباسهای گلگلی میپوشن.»
Ati
پیپ حس کرد اتصالش با دنیا قطع، در فضا معلق و از هر حسی خالی شد.
Feri
سرش را بهعلامت تأیید تکان میداد و میخندید، ولی پدرش را به یاد نمیآورد. اما گاهی، به یاد آوردن بهخاطر خودت نیست، بعضی اوقات، این کار را میکنی تا لبخندی را بر لب فردی دیگر بنشانی.
Feri
هر چند بزرگترین نوابغ تاریخ، همیشه، جسارت را برتر از امنیت دانستهاند و حرفهایشان حتی برای بدترین فکرها، توجیه خوبی است.
varaan
من فقط دارم میرم که خیلی آروم از دختره چند تا سؤال بکنم.»
راوی گفت: «اوه، دختره؟ پس، اشکال نداره.»
پیپ کولهپشتیاش را تاب داد تا با آن، به دست راوی بزند.
پیپ گفت: «فکر نکن متوجه نشدم. زنها ممکنه بهاندازهٔ مردها خطرناک باشن.»
Ilomilo
دست از گشتن بردار، پیپا.
Ilomilo
کارا فقط در نقش دوست صمیمیاش نبود؛ او خواهرش بود. مثل خانه بود.
Ilomilo